تبیین دعای بیست و پنجم از صحیفه سجادیه و دلالت های تربیتی آن

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

دانشجوی دکتری قرآن و علوم تربیتی

چکیده

این مقاله باهدف تبیین و تحلیل­تربیتی دعای بیست و پنجم از صحیفه سجادیه امام زین‌العابدین (ع) انجام‌گرفته است. این دعا از نوع نیایش­های تعلیمی و تربیتی در موضوع فرزند و تربیت آن است. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی و استنتاجی است. این دعای مبارک به مهمترین عناصر و مؤلفه‌های دخیل در نظام تربیت اسلامی اشاره‌کرده است. برخی از این مؤلفه‌ها عبارتند از: مبانی تربیت (مبانی­الهیاتی، هستی‌شناسی، انسان­شناسی، معرفت­شناسی و ارزش­شناسی)، ساحات و ابعاد تربیت، مراحل، عوامل، موانع و روش­های تربیت. همچنین تأکید بر اهمیت خانواده، فرزند­آوری و کارکرد خانواده و نسل سالم برای جامعه. درک پیام‌های تربیتی و معنوی امام سجاد (ع). بازخوانی دعای بیست و پنجم بر اساس نیازهای نسل موجود، درک اهمیت تربیت فرزند، نقش مهم نیرو سرمایه انسانی در جوامع، نگاه عبرت‌آموز به گذشته و تصمیم­گیری برای آینده، درک منسجم از مجموع عناصر دخیل در تربیت، بخشی از اهداف این پژوهش است. برخی از یافته­های پژوهش از قرار ذیل است: تربیت از منظر امام سجاد (ع) باید توحید محور باشد. بقای نسل سالم، همراه با کار­کردهای آن جزو پیش‌نیازهای جامعه­ای سالم است. تربیت اعتدال محور که سبب رشد متوازن در همه ساحات و ابعاد و با نگاه به همه عناصر دخیل در تربیت باشد، از پیش‌نیازهای جامعه متمدن و اسلامی است؛ چنانچه توجه به نیازهای اساسی افراد، بخشی از فرایند تربیت است.

کلیدواژه‌ها


مقدمه

دعا کردن یکی از شیوه­های اتصال مخلوق به معبود و نماد و جلوه­ای از رشد یافتگی، کمال و درجات معنوی انسان است. دعا هم‌صدایی و هم آهنگی با تسبیح و تحمید همه موجودات برای پیوستن به بی‌نهایت‌هاست. آموزه­های وحیانی و آیات شریفه (فرقان:77)؛ و روایات اسلامی، مخاطبان خویش را به طلب و دعا فرامی‌خواند. در این میان صحیفه سجادیه نسخه­ای است برای درمان آلام روحی و روانی و سندی است برای تربیت عملی. این اثر گنجینه­ای است شامل بر پنجاه‌وچهار دعا. دعای بیست و پنجم از صحیفه سجادیه، دعای امام سجاد (ع) در ارتباط با نظام تربیت اسلامی است. در این دعای شریف به عناصر اصلی و دخیل در تربیت از قبیل مبانی تربیت، ابعاد تربیت، ارکان تربیت، مراحل­تربیت، شیوه­های تربیت، موانع تربیت و کلیدواژه‌های تربیت اشاره‌شده است. امام سجاد (ع) به شرایط ضروری و اثرگذار بر تربیت از قبیل نیازهای اساسی اثرگذار بر تربیت و همچنین به اهمیت فرزندآوری و کارکرد خانواده و نقش فرزند در خانواده و اجتماع، شیوه و آداب دعا کردن و جز آن نیز تأکید کرده است. شیوه بررسی نگارنده این­گونه است که در ابتدا متن دعا ذکر می­گردد. بعد ترجمه و سپس برخی از مفاهیم کلیدی در هر فراز تعریف و در اخیر نکات تربیتی به‌کاررفته در ضمن هر بخش به‌طور اجمال و با تأکید بر عنصر تربیتی به‌کاررفته در همان قسمت یادآوری خواهد شد. برخی از آیات و روایات مرتبط به‌طور مختصر اشاره می­گردد ولی به دلیل طول سخن، اغلب از ترجمه آن خودداری می­گردد.

دعای بیست و پنجم: «وَ فِی الصَّحِیفَةِ السَّجَّادِیَّةِ أَنَّهُ کَانَ مِنْ دُعَاءِ السَّجَّادِ (ع) لِوُلْدِهِ»

واژگان

- «دعاء» به معنی خواندن و حاجت خواستن و استمداد است و گاهى مطلق خواندن از آن منظور است (قاموس قرآن، ج‏2: 344).

- کلمه «الْوُلْدُ » جمعُ وَلَدٍ نحو أُسْدٍ و أَسَدٍ و یجوز أن یکون واحدا نحو: بُخْلٍ و بَخَلٍ و عُرْبٍ و عَرَبٍ، (مفردات الفاظ القرآن الکریم،884) «وُلد» جمع ولد است و منظور از: «ولد»: فرزند خواه فرزند انسان باشد و یا غیر آن بر مذکر و مؤنّث، تثنیه و جمع اطلاق می­شود و بر وزن (فَرَس، فَلس، قُفل، جِسر) خوانده می­شود. ولى در قرآن مجید فقط وزن اوّل به‌کاررفته است. وُلد بر وزن قُفل جمع وَلَد نیز آید چنانچه جوهرى گفته است (قاموس قرآن، ج 7: 243).

دعا کردن از شیوه­های خود تربیتی و دیگر تربیتی است؛ چنانچه از شیوه­های تعلیمی نیز هست که در آن حسب شرایط و مقتضیات زمانی و مکانی، بخشی از حقایق به مخاطبان منتقل می­گردد. ازآنجاکه تعلیم و تربیت هیچ‌گاه تعطیل‌بردار نیست؛ امام سجاد (ع) در این بخش از دعا به‌عنوان ابزار مخاطب پسند، به حوزه تربیت دینی فرزندان پرداخته است.

 دعا از روش­های درمان روحی – روانی است که خلأ درونی را در هنگام نیازمندی و گرفتاری پُر و مُراجِع را در برابر مشکلات و مسائل جاری توانمند و مقاوم ساخته و آستانه تحمل او را بالا می‌برد و درنتیجه با دعا کردن از وادی حیرت و تشویش نجات می‌یابد.

فراز اول: اللَّهُمَّ وَ مُنَّ عَلَیَّ بِبَقَاءِ وُلْدِی وَ بِإِصْلَاحِهِمْ لِی وَ بِإِمْتَاعِی بِهِم؛ اى­ خداوند، بر من احسان کن و فرزندانم را برایم باقى گذار و شایستگی­شان بخش و مرا از ایشان بهره‏مند گردان (ترجمه آیتی).

واژگان

- «اللَّهمَ »‏: اصل آن یا اللَّه است، حرف نداء از اوّلش حذف‌شده و میم مشدّد در آخر جاى آن­ را گرفته است، در قرآن فقط در معناى نداء به‌کاررفته، در زبان عرب به معناى تمکین جواب و استثناء نیز استعمال شده است و در قرآن مجید فقط پنج بار آمده است (قاموس قرآن، ج 1: 103).

در منبع دیگر می­گوید: واژه­ «اللَّهُمَ»، معنایش، یا اللّه» است که بجاى حرف (ى) اوّلش دو حرف (میم) به آخرش افزوده‌شده و اللّهمّ مخصوص خواندن خدا است که تقدیر اللّهمّ«جمله یا اللّه أمّنا بخیر، است مانند ترکیب: حیهلا به معنى شتاب کن (ترجمه مفردات الفاظ قرآن، ج 1: 189).

- «مُنّ» (منن‏) فى أسماء اللّه تعالى «الْمَنَّانُ‏» هو المنعم المعطى، من‏ الْمَنِ‏: العطاء، لا من‏ الْمِنَّةِ؛ و کثیرا ما یرد المَنُ‏ فى کلامهم بمعنى الإحسان إلى من لا یستثیبه و لا یطلب الجزاء علیه. فَالْمَنَّانُ‏ من أبنیة المبالغة، کالسّفاک و الوهّاب (النهایه لابن اثیر، ج 4، ص 365).

- واژه اصلاح» الصَّلَاح‏ نقطه مقابل فساد و تباهى است و بیشتر کاربردشان در افعال و کارهاست. در قرآن واژه «صَلَاح‏» گاهى در مقابل فساد و زمانى در مقابل زشتى و بدى آمده است. گاهى اصلاح نمودن خداى تعالى انسان را ازنظر شایسته آفریدن اوست و گاهى به از بین بردن فساد و تباهى از او بعد از آفرینش و زمانى اصلاح از سوى خدا براى انسان به‌حکم و دستورى است که براى اصلاح او داده است‏ (ترجمه مفردات الفاظ قرآن، ج 2: 413).

- واژه «امتاع از «متع» و مَتَاع‏ به معنای بهره‏مندى درازمدت. مَتَّعَهُ‏ اللّهُ بکذا و أَمْتَعَهُ‏ و تَمَتَّعَ‏: خدا او را بهره‏مند ساخت سودش رساندى و بهره برد (ترجمه مفردات، ج 4: 191).

دلالت­های تربیتی

امام سجاد (ع) با بیان تعلیمی و آموزشی دعا، در این فراز به چند نکته توجه داده است: 1. مرحله تمهید و قبل از تولد؛ امام (ع) به مرحله آماده‌سازی و قبل از تولد کودک اشاره‌کرده و به اهمیت تشکیل خانواده و ازدواج؛ (ببقاء ولدی) توجه دادده است؛ زیرا تا ازدواج و تشکیل خانواده نباشد و پدر و مادری نباشد، بقای نسل معنا نمی­یابد. این فراز به یکی از اهداف تربیتی ازدواج، نیز پرداخته است و آن بقای نسل سالم، خداپرست و مفید است.

  1. توجه به کارکرد خانواده؛ یکی از نقش­های خانواده، فرزندآوری و بقای نسل انسان است و خانواده اولین هسته تشکیل یک اجتماع انسانی است؛ یعنی برای زمینه‌سازی ازدواج سالم، تلاش کنید.
  2. مبنای الهیاتی تربیت (توحیدمحوری)؛ به‌کارگیری واژه «اللهمّ» که مخصوص خواندنِ خداوند است؛ یعنی این­که بقاء نسل سالم مسلمان و خداجوی باشد؛ از این عبارت اصل «خدامحوری» در آغاز تشکیل خانواده و در فرایند تربیت فرزند استفاده می­شود.
  3. روش تربیت؛ روش در لغت به معنای قاعده، قانون، طریقه، شیوه، اسلوب، سبک و منوال آمده است (لغت‌نامه دهخدا، ذیل واژه روش). در فرهنگ توصیفی علوم تربیتی، روش به مجموعه شیوه و تدابیری گفته می­شود که برای شناخت حقیقت و برکناری از لغزش به کار می­رود و شامل مجموعه طرق، مجموعه قواعد، مجموعه ابزارها و فنونی است که آدمی را در مسیر رسیدن از مجهولات به معلومات راهبری می­کند (مهدیان،1382: 31).

بنابراین؛ روش­ها مجموعۀ فعالیت­ها، تدابیر و دستور­العمل­های جزئی­تری­اند که نحوۀ رسیدن به مراحل، اهداف و چگونگی پیمودن فرایند را مشخص می­سازند. باید توجه نمود که روش­ها همانند اصول دارای تنوع بوده و اقسام مختلفی دارد؛ زیرا با توجه به سطح درک افراد (مراحل رشد شناختی) و سایر ویژگی­های درون‌ذاتی و عوامل بیرونی اثرگذار بر انسان و موانع رشد (مبانی، اهداف و موانع)، روش­های هدایت و تربیت نیز متفاوت می­گردد؛ و وسیله هدایت و تربیت یکنواخت و یکسان نیست گذشته از این­که در تنوع نیز حکمت­های وجود دارد.

مربیان و معلمان باید به شیوه­های مختلف مجهز باشند چراکه همۀ مخاطبان با یک شیوه قابل هدایت نیستند و افراد ازنظر ظرفیت­های روحی متفاوت­اند چنانچه ازنظر ظاهری اختلاف دارند و باید در سطح او سخن گفت خواص را با حکمت و استدلال و عوام را با موعظه نیکو و مخالفان را با جدال نیکو هدایت کرد (تفسیر نور، ج 6: 476). لذا قرآن کریم در آیۀ 125 سورۀ نحل به این حقیقت تأکید نموده است.

 امام سجاد (ع) نیز به شیوه­های تغییر و اصلاح رفتار و شناخت، اشاره می­کند؛ یعنی تکلیف والدین صرف توجه به نیازهای اولیه­ی اولاد نیست بلکه باید به شیوه­های تعلیم و تربیت فرزند نیز کوشا باشند. امام (ع) در قالب این دعای تعلیمی و با عبارت «و بإصلاحهم لی» اشاره به حقیقت و کارکرد روش­های اصلاح و تغییر رفتار اولاد دارد و این­که این اصلاح و تغییر موردنظر، مطلوب و به نفع والدین و جامعه باشد «لی». در عبارت بعدی «باصلاحهم» به مخاطبان می­فرماید: صرف داشتن نسل و فرزند به صلاح خانواده و جامعه نیست بلکه ایجاد اصلاح و تغییر مثبت در فرزندان اهمیت مضاعف دارد.

  1. اشاره به محتوا و ماهیت تربیت؛ امام (ع) با عبارات «و باصلاحهم لی» به وظیفه تربیتی و اصلاحی والدین به‌خصوص پدر نیز اشاره دارد و این­که تربیت دارای محتوای دینی و با صبغه اسلامی باشد. رسول خدا (ص) می­فرماید: یَا عَلِیُّ حَقُ‏ الْوَلَدِ عَلَى وَالِدِهِ أَنْ یُحَسِّنَ اسْمَهُ وَ أَدَبَهُ وَ یَضَعَهُ مَوْضِعاً صَالِحاً وَ حَقُّ الْوَالِدِ عَلَى وَلَدِهِ أَنْ لَا یُسَمِّیَهُ بِاسْمِهِ­ وَ لَا یَمْشِیَ بَیْنَ یَدَیْه ... (مکارم الاخلاق: 443).‏ در این عبارت به اهداف تربیت؛ یعنی تربیت درنهایت منجر به اصلاح و تغییر مثبتِ فرزند گردد (و باصلاحهم) هم اشاره‌کرده است و صرف به‌کارگیری یک روش هنر نیست بلکه دستیابی به اهداف واسطی و نهایی از همه مهمتر است.
  2. با کلمه «با متاعی» می­فرماید تربیت فرزند به‌گونه‌ای باشد که آنان انسان­های کارا و اهل اندیشه باشند؛ یعنی فرزندان تنها مصرف‌کننده و سرباری نباشند بلکه اینان سبب بهره­مندی والدین و جامعه از امکانات نیز باشند و این در صورتی است که تعلیم و تربیت و آموزش‌وپرورش و تربیت والدین، مهارت محور باشد، نه صِرف پرک کردن و خالی نمودن ذهن محصلان از مطالبی غیرضروری و غیر مرتبط بازندگی واقعی مانند نوار ضبط‌صوت! ازاین‌رو می­طلبد تا به یکی از فنون عملی و مفید، نیمه مهارتی داشته باشند.
  3. امام (ع) شیوه منطقی سخنِ باخدا را نیز به ما تعلیم می­دهد: که ابتدا درخواست اصل وجود فرزند، سپس اصلاح و تربیت تا درنتیجه فرزند اهل کار و تلاش باشد وگرنه فرزند بی­تربیت نه‌تنها سبب بهره‌مندی نیست که باعث سرافکندگی و مصرف­گرایی نیز است.
  4. در این فراز به ارکان تربیت؛ یعنی مربی (پدر) و متربی (فرزندان) نیز اشاره فرموده است (ومنّ علیّ ببقاء وُلدی) و همچنین اشاره به عوامل تربیت؛ یعنی به والدین، خانواده و دعاکننده نیز اشاره دارد.
  5. مراحل تربیت؛ امام سجاد (ع) در این فراز به مراحل تربیت نیز اشاره دارد (ببقاءولدی) و منظور از مراحل تربیت دوره­هایی از رشد جسمانی و شناختی و جز آن، در متربی است و اولاد است که هریکی از مراحل دارای دامنه­ای محدود بوده و مقتضی رفتارها و روش‌هایی عام و ویژه­ای برای تربیت و تعلیم است و این مراحل ناظر به واقعیت­هایی وجودی و عادی مخاطب است؛ درک این واقعیت­ها سبب به‌کارگیری روش­های متناسب است.

 امام سجاد (ع) با واژه «ولدی» اشاره به مراحل رشد و تربیت؛ یعنی کلمه اولاد و ولد و دیگر مشتقات آن در ادبیات دینی از مفاهیم کلیدی است که دارای بار فقهی و تربیتی و مانند آن است.

 در عرف مؤمنان واژه اولاد به دوره و مرحله­ای بعد از تولد انسان فرزند اطلاق می­شود که اغلب تا پایان جوانی نیز این کاربرد وجود. دانشمندان علوم تجربی (روش­های تجربی) و روان­شناسان و فقها دوره بعد از تولد را به مراحل و دوره­های تقسیم نموده‌اند مثلاً در فقه مراحل ذیل آمده است:

  1. مرحله تولد تا سن تمیز.
  2. مرحله تمیز.
  3. مرحله رشد.
  4. مرحله بعد از بلوغ و رشد؛ که واژه اولاد به تک‌تک این مراحل و همچنان به مجموعه این مراحل اطلاق می­گردد؛ دوره­ای که طبق معمول، فرزند در سن تعلیم و تربیت است. چنانچه دوره و مراحل رشد را به دوره: مرحله سیادت، مرحله اطاعت، مرحله وزارت و مرحله حمایت نیز تعریف کرده‌اند (مصباح یزدی و همکاران،1391: 351). در روانشناسی و منابع علمی نیز دوره­های تعلیمی و رشد بعد از تولد به چند مرحله تقسیم‌شده است:

 - دوره سنی پس از تولد تا سه‌سالگی (طفولیت و نوپایی).

- دوره سنی سه تاشش سالگی (اوایل کودکی).

- دوره سنی شش تا یازده‌سالگی (میان کودکی).

- دوره سنی یازده ‌تا بیست‌سالگی (نوجوانی).

- دوره سنی جوانی از بیست‌سالگی (جوانی) و... از دیدگاه ژان پیاژه رشد شناختی کودک تابع سن تقویمی اوست. وی این مراحل را به چهار دوره­ای ذیل تقسیم نموده است:

  1. دوره حسی – حرکتی از تولد تا دوسالگی.
  2. دوره پیش عملیاتی از دو تا هفت‌سالگی.
  3. مرحله عملیات محسوس از هفت تا یازده‌سالگی.
  4. مرحله عملیات صوری از یازده تا پانزده‌سالگی است (سیف،1387: 76).
  5. امام (ع) در این دعای شریف به یک اصل تربیتی مهم اشاره‌کرده است و آن این­که روش­های تربیت با مراحل تربیت نیز در ارتباط عمیق است؛ یعنی در هر مرحله‌ی از رشد باید از روش­های متناسب همان مرحله استفاده کرد؛ ازاین‌رو روش­ها صرفاً بر خواسته از اهداف و ... نیست. لذا ابتدا به مراحل «ولد و اولاد» اشاره و سپس به شیوه اصلاح و تغییر اشاره‌کرده است (و باصلاحهم لی).

 امروزه در حوزه تربیت اغلب با مسائلی مواجه‌اند و حتی اهل علم نیز مشمول همین آسیب‌اند؛ یکی از دوستان فاضل بنده در همین زمینه می‌فرمود که روزی فرزند پیش‌دبستانی بنده با موتور من ور می­رفت و دست‌کاری می‌کرد مادرش هرچه تذکر داد او گوش نمی­داد آخرسر مادرش گفت: فلانی پسرم؛ اگر اذیت کنی خداوند با تو قهر می‌شد و تورا جهنم می­بره! فرزند پیش‌دبستانی در پاسخ مادرش گفت: من میرم بالای خدا پلیس می­یارم؟! درنتیجه رابطه مراحل و روش­ها رابطه­ی عمیق و منطقی است و هر سن و مرحله­ای مقتضی اعمال روش­های تربیتی خاصی است.

  1. در این فراز فعل متعدی از باب إفعال بکار رفته است «بإصلاحهم لی»؛ یعنی دعا سبب فرار از مسئولیت والدین، مربیان، معلمان، حاکمان و دیگر متولیان نیست. بلکه از خدا می‌خواهد تا در این فرایند خودخواسته و عامدانه او را یاری دهد و فعل لازم و مجهول به کار نرفته است تا استدلال نماید که مسئولیت عمومی است و یا اصلاح خودبه‌خود به‌صرف دعا اتفاق می­افتد بلکه مسئولیت نیز اولویت‌بندی است؛ این دعا جنبه آموزشی و تعلیمی دارد.

فراز دوم: إِلَهِی امْدُدْ لِی فِی أَعْمَارِهِمْ وَ زِدْ لِی فِی آجَالِهِمْ وَ رَبِّ لِی صَغِیرَهُمْ وَ قَوِّ لِی ضَعِیفَهُمْ وَ أَصِحَّ لِی أَبْدَانَهُمْ وَ أَدْیَانَهُمْ وَ أَخْلَاقَهُمْ وَ عَافِهِمْ فِی أَنْفُسِهِمْ وَ فِی جَوَارِحِهِمْ وَ فِی کُلِّ مَا عُنِیتُ بِهِ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ أَدْرِرْ لِی وَ عَلَى یَدَیَّ أَرْزَاقَهُمْ؛ اى خداوند، براى من، عمرشان دراز نماى و بر زندگانی‌شان بیفزایی. خردسالشان را پرورش ده. ناتوانشان توانا گردان. تن­شان و دینشان و اخلاق­شان به‌سلامت دار. در جانشان و جسمشان و در هر کار از کارهایشان که روى در من دارد، عافیت بخش و وظیفه روزى ایشان، براى من و بر دست من پیوسته گردان».

واژه­های کلیدی

- «امدد» مدّ: زیادت. طبرسى ذیل آیه‏ وَ یَمُدُّهُمْ‏ فِی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ‏ (بقره: 15) می‌فرماید: مدّ در اصل بمعنى زیادت است، جذب و کشیدن را مدّ گویند که کشیدن چیزى سبب زیادت طول آن است. ولى راغب معناى آن را کشیدن می­داند و می­گوید: «اصل - - المدّ: الجرّ» و مدّت را ازآن‌رو مدّت گویند که وقت ممتدّ است. در اقرب الموارد آمده: سیل را از آن مدّ گویند که زیادت آب است (قاموس قرشی، ج 6: 242).

- «آجال» الأَجَل‏(ج‏) آجَال‏: پایان عمر؛ (فرهنگ ابجدی: 17). در منبع دیگر می­گوید: آجال» از اجل» أَجَل: مدّت معیّن و آخر مدّت. راغب در مفردات گوید: أَجَل‏ مدّتى است که براى چیزى معین شود و أجل‏ انسان مدّت حیات اوست (قاموس قرآن، ج‏1: 26).

- ربّ» فعل امر از تربیت» در عربی از باب تفعیل، این واژه دارای دو ریشه است: ربب» و ربو» که اغلب ریشه اول ناظر به ابعاد غیرجسمی و از ریشه دوم اغلب به پرورش بعد جسمی ناظر است، هرچند به‌جای همدیگر نیز به‌کاررفته‌اند (بناری، 1383: 60). به نظر می­رسد واژه ربِّ» در این دعای امام سجاد (ع) اشاره به تربیت به معنای عام و با توجه به همه ابعاد به‌ویژه تربیت اخلاقی و دینی است.

تربیت در اصطلاح: تربیت یا پرورش در اصطلاح عبارت است از جریانی منظم و مستمر که هدف آن کمک به رشد جسمی، شناختی، روانی، اخلاقی، اجتماعی یا به‌طورکلی رشد شخصیت پرورش یا بندگان در جهت هنجارهای موردپذیرش جامعه و نیز کمک به شکوفا شدن استعدادهای آن­هاست (سیف، 1376: 12).

- کلمه «انفسهم» جمع نفس، النَّفْس‏(ج‏) أنْفُس‏ و نُفُوس‏: روح، روان. این کلمه بامعنای ذکرشده مؤنث به کار مى‏رود مانند «خَرَجَتْ‏ نَفْسُهُ‏» (فرهنگ ابجدی: 926).

نکات تربیتی

  1. محتوایی درخواست و دعا؛ ابتدا درخواست عمر طولانی یعنی عمر بابرکت که ملازم با سلامت جسمانی و پیش‌زمینه‌های آن است. بعد می­فرماید بر مدت عمر معین‌شده آن­ها بیفزا؛ بدین ترتیب امام به ما درس زندگی و درخواست می­دهد تا برای فرزندان خود درخواست عمر طولانی داشته باشیم؛ و از لعن و نفرین و عاق نمودن (شیوه سلبی) فرزندان اجتناب نماییم؛ زیرا در فراز چهارم به نقش و کارکرد مفید فرزندان و اهمیت وجودی آنان اشاره دارد.
  2. پرورش روحی و تربیت‌بدنی؛ در ادامه به پرورش و رشد و توانمندی جسمی فرزندان (ربّ... قوّ) توجه داده است.
  3. ساحت و ابعاد تربیت؛ منظور از ساحت و ابعاد تربیت، همه ابعاد زندگی متربی است اعم از بعد جسمی، عقلی، اخلاقی، دینی، سیاسی و... امام سجاد (ع) در عبارت (اصح ... ابدانهم؛ ادیانهم، اخلاقهم) به ابعاد تربیت در حوزه: تربیت جسمانی، تربیت دینی و تربیت اخلاقی فرزندان اشاره‌کرده است که رشد متوازن این ابعاد در رشد منطقی اولاد بسیار مهم است و اغلب مشکل از جای آغاز می­گردد که همانند کاریکاتور، رشد فرزندان غیر متعادل و متوازن گردد. توجه بیش‌ازحد به یک بعد، سبب غفلت از ابعاد دیگر می­شود؛ چنانچه در برداشت از کلیت دین و آموزه­های آن نیز چنین است که هرکس روی یک بعد توجه کرده و دیگری را تخطئه نماید.
  4. مبانی تربیت؛ در عبارت [انفسهم. جوارههم] اشاره به مبانی انسان‌شناختی تربیت اسلامی [مبنای دوبعدی بودن انسان از جسم و روح] اشاره‌کرده است؛ منظور از مبنا؛ واژه مبنا از ریشه بنا، به معنای پایه، پی نهاد، بنیاد و زیرساخت است (لسان العرب، ج 1: 506-512).

در اصطلاح مبانی تربیت از ساختار و موقعیت ویژه انسان و امکانات و قابلیت­ها و محدودیت­های او ونیز از ضرورت­های آفرینشی و وجودی که حیات او را تحت تأثیر قرار می­دهد سخن می­گوید (شکوهی،1368: 61). از این مبنا اصل توجه به هردو بعد و ایجاد تعادل (اصل تعادل محوری) میان روح و جسم و توجه به هریک به‌طور عادلانه، اشاره دارد؛ زیرا هر انسانی در طول عمر خود دارای مراحل رشد در ابعاد: جسمانی، شناختی، عاطفی و دینی – اخلاقی است که به‌تناسب رشد جسمی، شناختی و عاطفی و دینی آن، از فرزند تکلیف و مسئولیت بخواهد و در غیر این صورت تربیت فرزند مواجه با چالش می­شود.

  1. در عبارت (ادررلی ... ارزاقهم) اشاره به نیازهای اساسی کودک دارد که به عهده والدین به‌خصوص پدر است. نیاز اساسی به‌تناسب شرایط کودک، شامل خوراک، پوشاک، امنیت و آرامش روحی، ورزش و سلامت جسمانی، آموزش در مدرسه و آموزش دینی و آداب معاشرت، مهارت مفید و کاربردی و مسئولیت است. واژه ارزاق در زبان عربی و فارسی دارای معنای عامی است که شامل موارد فوق و جز آن می­گردد.

فراز سوم:وَ اجْعَلْهُمْ أَبْرَاراً أَتْقِیَاءَ بُصَرَاءَ سَامِعِینَ مُطِیعِینَ لَکَ وَ لِأَوْلِیَائِکَ مُحِبِّینَ مُنَاصِحِینَ وَ لِجَمِیعِ أَعْدَائِکَ مُعَانِدِینَ وَ مُبْغِضِینَ ؛ اى خداوند، فرزندان مرا همه نیکان و پرهیزگاران و بینایان قرار ده؛ و چنان کن که فرمان­هاى تو را بشنوند و اطاعت کنند، یاران تو را محبان و نیک خواهان و با دشمنان تو دشمنان و کینه‏توزان باشند. آمین (ترجمه آیتى:165).

واژگان

- واژه «بصراء» از بصُرَ» بَصُرَ از باب کرم یکرم و از باب علم یعلم بمعنى علم آمده که یکى از معانى بصر است و از باب افعال بمعنى دیدن به‌کاررفته است. در اقرب الموارد گوید، «بَصُرَ بِهِ (از دو باب فوق): ای علم به جوهرى گوید: بَصُرْتُ‏ بِالشَّیْ‏ءِ: علمته.

راغب گوید: در بصر بمعنى بصیرت و علم گفته می­شود: أَبْصَرْتُ‏ و بَصُرْتُ‏ و در معنى دیدن بصرت کم گفته می­شود بلکه ابصرت گویند (قاموس­قرشی، ج 1: 196).

 نکات تربیتی

  1. 1. اهداف­تربیت؛ امام (ع) ابتدا به اهداف تربیت که عبارت است از: تقوی و پاکی، معرفت و محبت و راه‌شناسی ­و راهنماشناسی و دوست­شناسی و دشمن­شناسی اشاره‌کرده است «واجعلهم ابرارا...و مبغضین».

 منظور از هدف همان غرضی است که در پایان به دست می­آید و مقصود از هدف در تعلیم و تربیت نتیجه­ای است که با انجام دادن رفتارهای مشخص و برنامه‌ریزی‌شده، مطلوب و شایسته است و همه فعالیت­ها برای دست­یابی به آن صورت می­گیرد (مصباح یزدی و همکاران،1391: 214).

  1. شیوه­ دعا کردن؛ امام (ع) شیوه دعا کردن را هم به ما تعلیم می­دهد و آن این­که دعای انسان خلاف نظام خلقت و نظام علت و معلول نباشد؛ بلکه ذیل همین قواعد و از مجرای سنت­های جاریه و حاکم باشد. به این دلیل می­فرماید در ابتدا از خداوند فرزندان نیک و پاک بخواهیم که دارای بینایی، بصیرت و شناخت و شنوای سخنان حق و مفید باشند تا در نتیجه­ای این عناصر به مرحله اطاعت از والدین برسند؛ برخلاف رویه­ای عادی و متعارف افراد که ابتدا سراغ درخواست اصل معلول (راه فرعی و میانبر) و هدف یعنی اطاعت فرزندان می­روند [دعا از طرف آخر و برعکس] ولی امام می­فرماید اول دعا برای استفاده از منابع معرفت مانند بینایی ظاهری و بصیرت معنوی [تجزیه‌وتحلیل درست از وقایع و حوادثی که از طریق منابع معرفت کسب کرده و نه صرف دیدن و شنیدن] و گوش شنوا (سامعین)؛ اسم فاعل که خودش تلاش­ کند برای شنیدن سخنان حق و پاک تا منجر به اطاعت شود؛ و این نوع دعا در راستای قانون علیت و خلقت است تا دعا از مسیر و مجاری اسباب و علل (شناخت و علم) باشد و آن منجر به معلول (اطاعت) گردد. این نوع اطاعت دارای آثار ماندگارتری است.
  2. شیوه عاطفی و انگیزش؛ در جمله بعد [ولاولیاءک محبین... و مبغضین] به شیوه عاطفی و نقش عاطفه و احساس (مثبت و منفی) و نقش آن در زندگی توجه داده است و برای آن به یک مصداق بارز و بااهمیت اشاره نموده است و آن: به‌کارگیری این شیوه در بحث تولی و تبری در تربیت فرزند (دوستی با دوستان خدا و دشمنی با دشمنان خدا) اشاره می‌کند؛ زیرا اختیار دین و مذهب، اغلب تابع حب و بغضی است که کودکان از والدین می­آموزند و بار اصلی تربیت به عهده بعد عاطفی و حب و بغض افراد است؛ ازاین‌رو کودک زبان اول را به‌راحتی یاد می­گیرد و دین و مذهب والدین را تقلید و اختیار می­کند؛ چون والدین را دوست دارد.
  3. مشارکت در فرایند دعا؛ با عبارت (آمین) اشاره به این نکته دارد که از آداب دعا کردن این است که بعد از هر دعا، کسی و کسانی آمین بگویند (اثر درخواست جمعی) که در استجابت اثرگذار است.

فراز چهارم: اللَّهُمَّ اشْدُدْ بِهِمْ عَضُدِی وَ أَقِمْ بِهِمْ أَوَدِی وَ کَثِّرْ بِهِمْ عَدَدِی وَ زَیِّنْ بِهِمْ مَحْضَرِی وَ أَحْیِ بِهِمْ ذِکْرِی وَ احْفَظْنِی [وَ اکْفِنِی‏] بِهِمْ فِی غَیْبَتِی وَ أَعِنِّی بِهِمْ عَلَى حَاجَتِی وَ اجْعَلْهُمْ لِی مُحِبِّینَ وَ عَلَیَّ حَدِبِینَ مُقْبِلِینَ مُسْتَقِیمِینَ لِی مُطِیعِینَ غَیْرَ عَاصِینَ وَ لَا عَاقِّینَ وَ لَا مُخَالِفِینَ وَ لَا خَاطِئِینَ؛ بار خدایا، بازوى مرا با نیروى فرزندانم توانا گردان و به‌وسیله آنان، نابسامانی­هاى من را به سامان آور و به سبب ایشان، شمار یاران مرا فزونى ده و مجلس من را به وجود ایشان بیاراى و نام من را به‌وسیله ایشان زنده دار و در غیاب من ایشان را کارساز من گردان و به ایشان یاریم ده که بر حاجت خود دست‌یابم. اى خداوند، چنان کن که فرزندان من دوست دار من باشند و بر من مهرورزند. روى دلشان با من باشند و در یارى من پایدار باشند. فرمان‌برداران من باشند نه عصیان گران و نه نافرمانان و نه مخالفان و نه خطاکاران (ترجمه آیتی: 165-166).

واژگان

- عضُد» به معنای بازو و به نظر می­رسد کنایه از پشتوانه و قدرت باشد. واژه «اودی» «الأَوَد» کجى؛ «قَوَّمَ‏ أَوَدَهُ‏»: کجى آن را راست کرد، سختى و خستگى، فقر و بینوائى، روزى یا مزد؛ «قامَ بِأوَدِ عَائِلَتِهِ»: به تهیه رزق و روزى خانواده بخود پرداخت (فرهنگ ابجدی: 163).

- «حدبین» جمع حدب» وقتی با حرف «علی» به کار رود به معنای مهربانی می­آید: حَدِبَ‏، حَدَباً الرجُلُ: آن مرد گوژپشت شد، علیه: به او مهربانى کرد (فرهنگ ابجدی: 321)؛ و در این­جا با حرف «علی» به کار رفته است.

دلالت­های تربیتی

  1. کارکردهای مفید و سازنده فرزندان؛ امام (ع) در این فراز ابتدا به کارکردهای مفید و سازنده فرزندان به‌خصوص به مرحله نوجوانی و به‌ویژه جوانی در اجتماع توجه می­دهد؛ چراکه آنان دارای نیروی جسمی و توانمندی­های درون‌ذاتی است که در قرآن مورد تائید قرارگرفته «بصطه فی العلم و الجسم» و معیار پذیرش مسودیت بوده است. چنان چه قرآن کریم در پاسخ افراد سبک‌مغز در اعتراض به انتخاب طالوت برای فرمان داری، به ویژگی­های درون‌ذاتی وی اشاره‌کرده و پاسخ دندان‌شکنی می­دهد: وَ قَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلِکاً قَالُواْ أَنىَ‏ یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنَا وَ نحَنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَ لَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَئهُ عَلَیْکُمْ وَ زَادَهُ بَسْطَةً فىِ الْعِلْمِ وَ الْجِسْم وَ اللَّهُ یُؤْتىِ مُلْکَهُ مَن یَشَاءُ وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیم (بقره:247).

و در آیه دیگر نیز به یکی از ویژگی­های درون‌ذاتی انسان یعنی قدرت و قوت جسمی اشاره دارد: أَ وَ عجَبْتُمْ أَن جَاءَکُمْ ذِکْرٌ مِّن رَّبِّکُمْ عَلىَ‏ رَجُلٍ مِّنکُمْ لِیُنذِرَکُمْ وَ اذْکُرُواْ إِذْ جَعَلَکُمْ خُلَفَاءَ مِن بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ وَ زَادَکُمْ فىِ الْخَلْقِ بَصْطَةً فَاذْکُرُواْ ءَالَاءَ اللَّهِ لَعَلَّکمُ‏ تُفْلِحُون. آیا از این که بر مردى از خودتان از جانب پروردگارتان وحى نازل‌شده است تا شمارا بترساند، تعجب مى‏کنید؟ به یاد آرید آن زمان را که شمارا جانشین قوم نوح ساخت و به جسم فزونى داد. پس نعمت‌های خدا را به یادآورید، باشد که رستگار گردید (اعراف:69).

واژه «فتی و شباب، در قرآن و روایات به جوانان (مرحله حساس زندگی) اطلاق شده است؛ ازاین‌رو اغلب پیامبران الهی از گروه جوانان بوده است؛ مانند حضرت ابراهیم: قَالُواْ سَمِعْنَا فَتىً یَذْکُرُهُمْ یُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِیمُ (انبیاء:60). اصحاب کهف: إِذْ أَوَى الْفِتْیَةُ إِلىَ الْکَهْفِ فَقَالُواْ رَبَّنَا ءَاتِنَا مِن لَّدُنکَ رَحْمَةً وَ هَیئّ‏ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا (کهف:10).

- فتى» الفَتَى الطّریُّ من الشّباب و الأنثى فَتَاةٌ و المصدر فَتَاءٌ (المفردات فی غریب القرآن، ص: 625). [شبّ‏] الغلامُ: آن پسر جوان شد، الرّجُلُ: فرزندان آن مرد جوان شدند، الثورُ: آن گاو پیر و سالخورده شد، اللّهُ الغلامَ: خداوند آن پسر را بزرگ و جوان کند (فرهنگ ابجدی:77).

قرآن کریم دورۀ جوانی را دورۀ قوت و قدرت معرفی نموده است: اللَّهُ الَّذی خَلَقَکُمْ مِنْ ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفاً وَ شَیْبَةً یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَ هُوَ الْعَلیمُ الْقَدیرُ (روم:54). در این آیه کریمه دورۀ جوانی مرحله­ای است که میان دو مرحلۀ ناتوانی یعنی صغیر بودن و پیری قرار دارد؛ لذا دورۀ جوانی مانند دیگر مراحل عمر انسان در حال گزار است اما خصلت­های کسب‌شده در این مرحله مانند خصلت دین­گرایی و دیگر کمالات تا آخر عمر انسان باقی است و بلکه اگر سبب فعالیت­های مثبت شود تا مادام که فعالیت محفوظ باشد او نیز بهره خواهد برد.

بنابراین مرحله جوانی همانند دوره­های قبل آن، ازنظر تربیت دینی و معنوی نقطۀ عطف در زندگی هر انسان است: وَ قَالَ النَّبِیُّ (ص)‏ الْوَلَدُ سَیِّدٌ سَبْعَ سِنِینَ وَ عَبْدٌ سَبْعَ سِنِینَ وَ وَزِیرٌ سَبْعَ سِنِینَ فَإِنْ رَضِیتَ خَلَائِقَهُ لِإِحْدَى وَ عِشْرِینَ وَ إِلَّا فَاضْرِبْ عَلَى جَنْبِهِ فَقَدْ أَعْذَرْتَ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى (بحار، ج 101: 95). این حدیث شریف به مراحل تربیت از دیدگاه اسلام اشاره دارد که به وِیژگی­های هر مرحله نیز توجه شده است؛ یعنی هفت سال اول زندگی دوره جنب‌وجوش و آموزش و تربیت بر محور بازی و فعالیت جسمی است و هفت سال دوم، دوره آموزش رسمی و تربیت و اطاعت است و هفت سال سوم، دوره مشورت و همسویی است نه دستور دادن و زور گفتن به فرزند.

روایات اسلامی نیز در اهمیت دین­گرایی و معنویت در دوره جوانی واردشده است و دین‌گرایی را از خصیصه جوان­ها برمی‌شمارد. پیامبر خدا (ص) می­فرماید: آُوصِیکُم بِالشُّبانِ خَیرًا فَإِنَّهم أَرَقُّ اَفئِدَةًإِنَّ اللهَ بَعَثَنِی بَشِیرًا وَ نَذِیرًا فَحَالَفَنِی الشّبَانُ و خَالَفَنِی الشُّیوخُ ثمَّ قَرَأَ فطَالَ عَلَیهِمُ الأَمَد فَقسَت قُلوبُهم. به جوانان توجه نمایید؛ زیرا آنان جزو اولین افرادی بودند که بامن دست برادری دادند و از من اطاعت نمودند اما پیرمردان جزو اولین مخالفان من بودند و دیرتر مرا پذیرفتند (سفینة البحار، ج 2:176؛ روایات تربیتی، ج 1: 349).

امام صادق (ع) می­فرماید: ألآ إِنَّ قَلبَ الشَّابِ أَرَقُّ مِن قَلبِ الشَّیخ. متوجه باشید که قلب جوان بیشتر آمادۀ پذیرش است تا قلب بزرگ‌سال (بحار، ج 12: 280؛ علل الشرایع، ج 1).

امام­خمینی (ره) توجه ویژه به جوانان داشت؛ ازاین‌رو در فرازی از بیاناتشان می­گوید: شما... جوان­ها امید من هستید، نوید من هستید، امید من به شما توده جوان است ...من امید این را دارم که مقدرات مملکت مابعد از این به دست شما عزیزان بیافتد و مملکت مارا شما عزیزان حفظ کنید. من امید آن را دارم که شماها با علم و عمل، با علم و تهذیب نفس، باعلم و عمل صالح، بر مشکلات خودتان غلبه کنید (صحیفه نور، 1376 ج 5: 179).

بدین ترتیب امروزه اهمیت داشتن جمعیت و نسل سالم و به‌خصوص نسل نوجوان و جوان فعال (نیرو و سرمایه‌ای انسانی اهل مهارت و دانش) از مؤلفه‌های اثرگذار در سیاست خارجی و دفاعی و مانند آن است و امروزه اغلب کشورها به فرزند آوری توجه دارند و حتی در پی جذب فرزندان دیگر کشورهایند؛ لذا امام (ع) در این بخش [اشدد به عضدی] به اهمیت نسل سالم و نقش آنان به‌عنوان پشتوانه اقتصادی، فرهنگی و دفاعی و مانند آن، اشاره دارد.

  1. در عبارت «واقم بهم اودی» اشاره به نقش اولاد و نسل مفید برای آبادانی کشورها و جبران کمبودی­ها و خلأهای علمی و اقتصادی و تربیتی و مانند آن است.
  2. در عبارت «و کثربهم عددی» به کمیت و کثرت نفوس سالم و کارآ اشاره دارد که برای خانواده و جامعه اهمیت دارد؛ ازاین‌رو تعداد حقیقی نفوس هر کشور جزو اسرار به‌حساب می­آید؛ لذا تعداد نفوس هر کشور اغلب با توجه به کشور رقیب اعلام می­گردد و نه تعداد واقعی.
  3. در عبارت «زین بهم محضری» می­فرماید: فرزندان وسیله افتخار و سربلندی و زینت محفل باشند.
  4. در جمله «و احی بهم ذکری» می­فرماید: اینان یادگاران خوب برای والدین بوده و نام والدین را به نیکی زنده نگه بدارند و وسیله شین و بی‌آبرویی برای خانواده نباشند.
  5. در عبارت «واکفنی... علی حاجتی» می­فرماید: اینان انسان­های فعال، کارا و مسئولیت‌پذیر گردند و بتوانند در جامعه از عهده یک مسئولیت مناسب برآیند و فقط مصرف‌کننده نباشند.
  6. در بخش بعد به آداب دعا برای ایجاد ارتباط مفید میان پدر و فرزند اشاره دارد. امام (ع) ابتدا به ایجاد زمینه­های فرمان­بری فرزند، اشاره می­کند «واجعلهم لی محبین... ولاخاطئین» یعنی خدایا اول محبت مرا در دل آنان قرار ده و آنان را مشتاق من بگردان [اهمیت نقش عاطفه در تربیت و تعامل] تا آنان مرا بپذیراند[مقبیلین] (اصل پذیرش مخاطب = قابلیت قابل) و تا درنتیجه دوستی و محبت آنان پیوسته فرمان‌بر من باشند و از من اطاعت کنند[مستقیمین لی مطیعین] درحالی‌که در این شرایط و با این فرایند آنان طغیان­گر، بدرفتار، ناسازگار و خطاکار نخواهند شد.

بنابراین امام سجاد (ع) در دعای خویش برای تعلیم مخاطبان مستقیماً سراغ خود هدف (معلول) یعنی اطاعت نمی­رود[چنانچه ماها به دلیل اشتهای زیاد و راحتی و فرار از مسئولیت تربیت این­گونه هستیم] بلکه براساس نظام خلقت و قانون زندگی؛ ابتدا سراغ دعا در زمینه علت (محبت، اشتیاق و.) می­رود که اگر آن علل فراهم شد اطاعت هم می­آید و این‌یک درس زندگی به مسلمانان است که دعایتان برخلاف نظام و سنت الهی نباشد تا بعد انتقاد نمایید که چرا مستجاب نشد!. درنهایت این­که امام سجاد (ع) به ما یادآور می­شود که شما در پی انجام این امور با توجه به مراحل رشد اولاد و با شیوه­های منطقی باشید و یادآوری گردید که این دعا جنبه­ای آموزشی هم دارد؛ بنابراین باید این امور را عملیاتی کرد و نه صرف از خدا خواستن و خود ساکت نشستن و منتظر انجام تکلیف خود از ناحیه­ی خدا بودن. به عبارتی امام (ع) به تکلیف محوری تصریح دارد و این­که شما چنین فرزندانی و با این ویژگی­ها تربیت کنید.

فراز پنجم:وَ أَعِنِّی عَلَى تَرْبِیَتِهِمْ وَ تَأْدِیبِهِمْ وَ بِرِّهُمْ وَ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ [مِنْکَ‏] مَعَهُمْ أَوْلَاداً ذُکُوراً وَ اجْعَلْ ذَلِکَ خَیْراً لِی وَ اجْعَلْهُمْ لِی عَوْناً عَلَى مَا سَأَلْتُکَ. ترجمه: ‏ بار خدایا، مرا به تربیت ایشان و تأدیب ایشان و نیکى و مهربانى در حق ایشان یارى فرماى؛ و افزون بر ایشان مرا فرزندانى نرینه عطا کن و خیر مرا در آن قرار ده و آنان را یاوران من بر هر چه از تو مى‏طلبم.

واژگان

- أَدَّبَ‏، تَأْدِیباً [أدب‏] هُ: او را ادب آموخت، او را تربیت کرد و تعلیم داد، او را بر کار بدى که کرده بود کیفر داد (فرهنگ ابجدی: 33). الهِبَة- [وهب‏]: مص، ج‏ هِبَات‏: بخشش بلاعوض، هدیه (فرهنگ ابجدی: 948).

- واژه «اعنّی» عَوَّنَ‏- تَعْوِیناً [عون‏] تِ المَرأَةُ: آن زن کمک کرد، هُ على الشَّی‏ءِ: او را در آن کار کمک کرد. (فرهنگ ابجدی: 630). در اینجا با حرف‌اضافه «علی» به‌کاررفته و به معنای مرا کمک نمودن آمده است.

این فراز از دعا، مرتبط با آیات تربیت و تذکیه در قرآن کریم است: ربَّنَا وَ ابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولًا مِّنهْمْ یَتْلُواْ عَلَیهْمْ ءَایَاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الحْکْمَةَ وَ یُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنتَ الْعَزِیزُ الحْکِیمُ (بقره:129). کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولًا مِّنکُمْ یَتْلُواْ عَلَیْکُمْ ءَایَاتِنَا وَ یُزَکِّیکُمْ وَ یُعَلِّمُکُمُ الْکِتَابَ وَ الحْکْمَةَ وَ یُعَلِّمُکُم مَّا لَمْ تَکُونُواْ تَعْلَمُونَ (بقره:151). کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولًا مِّنکُمْ یَتْلُواْ عَلَیْکُمْ ءَایَاتِنَا وَ یُزَکِّیکُمْ وَ یُعَلِّمُکُمُ الْکِتَابَ وَ الحْکْمَةَ وَ یُعَلِّمُکُم مَّا لَمْ تَکُونُواْ تَعْلَمُونَ (العمران:151) هُوَ الَّذِى بَعَثَ فىِ الْأُمِّیِّنَ رَسُولًا مِّنهْمْ یَتْلُواْ عَلَیهْمْ ءَایَاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الحْکْمَةَ وَ إِن کاَنُواْ مِن قَبْلُ لَفِى ضَلَالٍ مُّبِینٍ (جمعه:2).

دلالت­های تربیتی

  1. فرایند تربیت؛ تربیت دارای فرایند، مراحل و بخش­های مختلف است: بخشی از آن فطری و غریزی است؛ لذا ما نباید در زمان نامناسب و شرایط نامناسب دخالت کنیم؛ چراکه دخالت­های به‌اصطلاح ناروایی والدین و مربیان، تلقین‌ها و آموزش‌های زودهنگام و دیرهنگام، بدون توجه به شرایط سن تقویمی، سن تکلیف شرعی، رشد عقلی و دیگر مولفه­ها و سازه‌های دخیل، سبب انحراف از نوع طبیعت و خلقت فرزند می­شود. درنتیجه هر نوع تربیتی متناسب با مراحل رشد جسمی و روانی کودک باشد و این بخش با دخالت نکردن کامل می­شود. بدین ترتیب در برخی از مقاطع رشد فرزند، کار زیادی و حرکت بیجا انجام ندادن، بخش از فرایند تربیت است. بخشی دیگر با دخالت کردن مطلوب درست می­شود که در زمان تعریف‌شده و به‌مقتضای حال و شرایط فرزند باید دخالت عالمانه نماییم؛ اما باید تربیت ما دینی و عالمانه باشد؛ لذا امام (ع) تربیت را به خدا نسبت داده و از خداوند کمک می­طلبد.
  2. دعا به ما تعلیم می­دهد تا نگاه ما به فرزندان، ابزاری و مکانیکی و ماشینی نباشد تا فقط برای رفع مشکل خود از آن­ها استفاده نماییم (فلسفه سودگرایی) بلکه این رابطه (همکاری) و تعامل طرفینی است؛ ازاین­رو امام (ع) می­فرماید «واعنی... علی برّهم» یعنی من هم به فرزندان نیکی نمایم.
  3. ایشان در عبارت بعد «اولادا ذکورا» درخواست فرزند پسر از خداوند دارد؛ زیرا اغلب، نسب و سلسله نسب و حفظ آثار والدین از طریق فرزند پسر محفوظ می­ماند و این‌یک واقعیت است وگرنه در یک یا دو نسل اگر خلاف این رویه اعمال گردد، همه‌چیز بهم می­خورد و تبعات اقتصادی، فرهنگی و ... نیز دارد. به‌علاوه که سلسله انبیاء، امامان معصوم همگی تنها از طریق مردان ادامه یافته است و امام سجاد (ع) به بقای نسل امامت تا حضرت مهدی (عج) نیز توجه داشته است که امامان معصوم و انبیاء عظام همه جزو مردان بوده و حتی در تفسیر قرآن نیز تنها روایات تفسیری از طریق اولاد ذکور و نسل مردان از امامان معصوم (ع) پذیرفته است و نه از طریق زنان بزرگوار گرچه مادران ایشان هم بوده باشند.
  4. در عبارت «واجعل...خیرالی» به اهمیت فرزند صالح و شایسته اشاره دارد و این تا جایی ارزش دارد که ایشان به‌طور مستقل بیان کرده وگرنه داخل عبارت قبلی «وهب لی...خیرالی» قرار می­داد؛ زیرا فرزندان ناخلف در زندگی معصومان نیز بوده و پیامدهای ناگواری نیز داشته‌اند و حتی برخی از بزرگان نیز اولاد بی خیر و ناخلفی داشته­اند.
  5. ازآنجاکه فرزندان هرکدام مربوط به عصر و زمان خویش‌اند و تنها بخشی از زندگی آنان در حیات پدر می‌باشند و لذا آنان باید به‌گونه‌ای تربیت شوند که متناسب با شرایط آن عصر باشند و این مضمون حدیثی است؛ لذا ایشان در عبارت «واجعلهم... عوانا» می­فرماید فرزندان در امور و بخشی که از تو خواسته‌ام یاورم قرار ده.

فراز ششم تا هشتم: وَ أَعِذْنِی وَ ذُرِّیَّتِی مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ فَإِنَّکَ خَلَقْتَنَا وَ أَمَرْتَنَا وَ نَهَیْتَنَا وَ رَغَّبْتَنَا فِی‏ ثَوَابِ مَا أَمَرْتَنَا وَ رَهَّبْتَنَا عِقَابَهُ وَ جَعَلْتَ لَنَا عَدُوّاً یَکِیدُنَا سَلَّطْتَهُ مِنَّا عَلَى مَا لَمْ تُسَلِّطْنَا عَلَیْهِ مِنْهُ أَسْکَنْتَهُ صُدُورَنَا وَ أَجْرَیْتَهُ مَجَارِیَ دِمَائِنَا لَا یَغْفُلُ إِنْ غَفَلْنَا وَ لَا یَنْسَى إِنْ نَسِینَا یُؤْمِنُنَا عِقَابَکَ وَ یُخَوِّفُنَا بِغَیْرِکَ إِنْ هَمَمْنَا بِفَاحِشَةٍ شَجَّعَنَا عَلَیْهَا وَ إِنْ هَمَمْنَا بِعَمَلٍ صَالِحٍ ثَبَطَنَا عَنْهُ یَتَعَرَّضُ لَنَا بِالشَّهَوَاتِ وَ یَنْصِبُ لَنَا بِالشُّبُهَاتِ إِنْ وَعَدَنَا کَذَبَنَا وَ إِنْ مَنَّانَا أَخْلَفَنَا وَ إِنْ لَا تَصْرِفْ عَنَّا کَیْدَهُ یُضِلَّنَا وَ إِنْ لَا تَقِنَا خَبَالَهُ یَسْتَزِلَّنَا اللَّهُمَّ فَاقْهَرْ سُلْطَانَهُ عَنَّا بِسُلْطَانِکَ حَتَّى تَحْبِسَهُ عَنَّا بِکَثْرَةِ الدُّعَاءِ لَکَ فَنُصْبِحَ مِنْ کَیْدِهِ فِی الْمَعْصُومِینَ بِکَ؛ اى خداوند، مرا و نسل مرا از شیطان رجیم در پناه خوددار. تو ما را آفریده‏اى و به نیکى امر کرده‏اى و از بدى نهى و به ثواب آنچه ما را بدان امر بدان امر کرده‏اى مشتاق و از عقاب آن بیم ناک. براى ما دشمنى ساخته‏اى همواره در کار نیرنگ و فریب ما.

در امورى بر ما چیره‏اش گردانیده‏اى که ما را بر او چیرگى نداده‏اى. در درون سینه ما جایش داده‏اى و چون خون در رگ­هاى ما روانش گردانیده‏اى. اگر ما از او غافل شویم، او از ما غافل نشود. اگر ما فراموشش کنیم، او ما را فراموش نکند. عقاب تو را در نظر ما ناچیز مى‏نماید و ما را از دیگرى جز تو بیم مى‏دهد. اگر آهنگ گناه کنیم، در ارتکاب آن دلیرمان گرداند و اگر آهنگ کارى شایسته کنیم، از گزاردن آن بازمان دارد. براى ما هر چه مى‏طلبد هواهاى نفسانى است و به هر چه اشارت مى‏کند اعمال شبهه‏آمیز. اگر وعده دهد، وعده‏اش دروغ است و اگر آرزویى در دل ما برانگیزد، خود به خلاف آن برخیزد. اى خداوند ما، اگر مکرش را از ما بازنگردانی، گمراهمان کند و اگر ما را از تبهکاری‌هایش در امان ندارى، پاى ثبات ما بلغزاند (ترجمه آیتی).

واژگان

- «اعذنی» عوذ: پناه بردن. التجاء. «عاذَ بِهِ: لَجَأَ وَ اعْتَصَمَ». قالَ‏ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجاهِلِینَ‏ (بقره: 67). گفت پناه می­برم به خدا از این­که از جاهلان باشم (قاموس قرشی، ج 5: 68).

- «ذرّیتی» ذرّیّة: فرزند، نسل. در مجمع ذیل آیه 124 بقره می­گوید: ذرّیّه و نسل و ولد نظیر هم‏اند و در اصل آن چهار مذهب است ذرء، ذرّ، ذرو، ذرى.

در اقرب الموارد می­گوید: ذرّیّه که بضم و فتح و کسر ذال خوانده می­شود به معنى نسل است و اصل آن ذرّیئه بوده همزه را به یاء قلب و در هم ادغام کرده‏اند جمع آن ذرّیّات و ذرارى است. «وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ «غافر: 8» (قاموس قرشی، ج 3: 6).

- «یضلّنا» راغب گوید: «الضّلال: العدول عن الطّریق المستقیم و یضادّه الهدایة» قول صحاح و قاموس و اقرب و نهایه نیز قول راغب است.

این­که بعضى هلاکت و گم‌شدن و باطل و فضیحت را از معانى ضلال شمرده‏اند، این­ها لازم معناى اوّلى است که همان انحراف باشد در قرآن مجید نیز گاهى به‌کاررفته است‏ (همان، ج 4: 192).

- شیطان»: معناى لغوى‏: به عقیده طبرسى و راغب و ابن اثیر و دیگران، نون شیطان اصل کلمه است و آن از شَطَنَ‏ یَشْطُنُ‏ می­باشد. شطن چنان‌که سه دانشمند فوق و جوهرى گفته به معنى دور شدن است «شَطَنَ‏ عَنْهُ: بَعُدَ».

بنابراین؛ شیطان به معنى دور شده از خیر است چنان‌که در مجمع، «البعید من الخیر » گفته است. به قول بعضى نون آن زاید و اصل آن از شَاطَ یَشِیطُ است و آن به معنى هلاکت یا شدت غضب است (نهایه) ولى محققین این قول را قبول ندارند. آنگاه آن را شیطان معروف و به معنى هر متمرّد و طاغى گرفته‏اند اعمّ از آن‌که از جنّ باشد یا انس یا جنبندگان.

به نظر صاحب قاموس شیطان وصف است نه اسم خاص آن روح شریر و به مناسبت دورى از خیر و از رحمت حق‌تعالی وصف شیطان بر او اطلاق شده است چنان‌که نظیر این کلمه در «بلس- ابلیس» و توصیف آن با رجیم (مطرود) شاهد این مطلب است (قاموس قرشی، ج 4: 33).

جنسیت شیطان» شیطان از ملائکه است یا از جن؟

صریح آیه وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ کانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ (کهف: 50) آن است که شیطان از نوع جنّ است و روایاتى دراین‌باره نقل‌شده است ازجمله در تفسیر عیاشى ذیل آیه 34 بقره از حضرت صادق علیه السّلام نقل‌شده: جمیل بن درّاج از آن حضرت پرسید آیا ابلیس از ملائکه بود یا کارى از آسمان را عهده‏دار بود؟ فرمود: از ملائکه نبود و کارى از آسمان را مباشرت نداشت.

بلکه او از جنّ بود در میان ملائکه. فرشتگان چنان می­دانستند که او از آن­هاست. خدا می‌دانست که از آن­ها نیست چون به سجده مأمور شد از او واقع شد آنچه واقع شد. در مجمع ذیل آیه 34 بقره از شیخ مفید رحمه اللّه نقل‌شده که گوید: او از جنّ بود و از ملائکه نبود دراین‌باره از ائمه هدى علیهم‌السلام روایات متواتر نقل‌شده و این قول مذهب امامیه است (قاموس قرشی، ج 4: 33).

حدود سلطه شیطان

حدود تسلّط شیطان و شیاطین فقط وسوسه قلبى و بهتر نمایاندن بدی­ها و بالعکس است و جز این تسلّطى ندارند و در قرآن مجید هر چه در کار آن­ها گفته‌شده برگشت همه بر این اصل است. چنان‌که شیطان خود در روز قیامت به مردم خواهد گفت:‏ ما کانَ لِی عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی ... (ابراهیم: 22). یعنى من بر شما تسلّطى نداشتم جز آن‌که شمارا خواندم و از من قبول کردید (قاموس قرشی، ج 4: 35).

این سخن شیطان است که روز قیامت به اغوا شدگان خواهد گفت که من بر شما تسلّطى نداشتم مگر آن­که من خواندم و شما دعوتم را پذیرفتید، پس مرا ملامت نکنید که چرا خواندم چون کار من آن بود[ولی کار شما اطاعت از من نبود] و خودتان را ملامت کنید که چرا از من قبول کردید؟! مراد از سلطان تسلّطى است که شیطان بتواند مردم را به گناه مجبور کند. به صریح آیه شیطان چنین قدرتى ندارد و قدرت شیطان همان وسوسه و دعوت صرف است که در صورت اهمیت ندادن منکوب خواهد شد. از این کلام و آیات دیگر که در این زمینه است روشن خواهد شد. که قدرت او یک‌جانبه است و در صورت قبول مردم، مؤثر می­شود (قاموس قرآن، ج‏3: 292).

ماهیت ابلیس

 مراد از این کلمه در قرآن مجید، موجودى است زنده، باشعور، مکلّف، نامرئى، فریب‌کار و ... که از امر خداوند سر پیچید و به آدم سجده نکرد، درنتیجه رانده شد و مستحق عذاب و لعن گردید. او در قرآن اکثراً به نام شیطان خوانده‌شده و فقط دریازده محل ابلیس به‌کاررفته است.

آیا این کلمه عَلَم شخص است و نام مخصوص اوست و یا صفت است و به‌واسطه یأس از رحمت خدا، به او ابلیس گفته‌شده؟ مجمع‌البیان می­گوید ابلیس نام غیرعربی است و قومى گفته‏اند که عربى است و از ابلاس مشتقّ است. در صحاح و قاموس آن را عربى و از ابلاس گرفته است و برخی عجمى بودن آن را نیز محتمل دانسته است. اگرچنان‌که نقل‌شده، ثابت شود که اسم اصلى او عزازیل و کلمه ابلیس عربى است صفت بودن آن بهتر به نظر می­رسد در صافى از حضرت رضا علیه السّلام نقل‌شده: نام او حارث بوده. ابلیس نامیده شد زیرا که از رحمت خدا مأیوس گردید (قاموس قرآن، ج 1: 227).

- «کید» الْکَیْدُ: ضرب من الاحتیال و قد یکون مذموما و ممدوحا و إن کان یستعمل فی المذموم أکثر و کذلک الاستدراج و المکر و یکون بعض ذلک محمودا، قال: کَذلِکَ‏ کِدْنا لِیُوسُفَ‏ [یوسف:76] (مفردات الفاظ قرآن: 728).

- «خباله» الخَبَال‏- فساد، تباهى، سختى، دیوانگى، زهر کشنده. (فرهنگ ابجدی: 355).

- «هممتنا» هم‏: قصد و اراده. بمعنى حزن و اضطراب نیز در قرآن مجید به‌کاررفته است. وَ هَمَّتْ‏ کُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِیَأْخُذُوهُ‏ (غافر: 5). هر امّت رسولشان را قصد کردند که بگیرندش‏ (قاموس قرآنی، ج 7: 165).

- ثبّتنا» هم‏: قصد و اراده. بمعنى حزن و اضطراب نیز در قرآن مجید به‌کاررفته است. وَ هَمَّتْ‏ کُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِیَأْخُذُوهُ ‏(غافر: 5) هر امّت رسولشان را قصد کردند که بگیرندش‏ (قاموس قرشی: 303).

- «منّانا» مَنَ‏- مَنّاً و مِنِّیْنَى‏ [منّ‏] علیهِ بکذا: بدون رنج به او انعام و بخشش نمود، مَنّاً و مِنَّةً علیه بما صَنَعَ: نکوئی­هائى را که براى او انجام داده بود بر او برشمرد، مَنّاً

- المَنّ‏- [منّ‏]: مص، آنچه مورد تنعم و بهره‏مندى قرار گیرد، عسل گیاهى که آن را شهد نیز مى‏نامند (فرهنگ ابجدی: 866).

دلالت­های تربیتی

  1. واژه «اعذنی» اشاره به پناه بردن از شر شیطان دارد و ازآنجاکه شیطان رجیم است؛ فقهاء می­فرمایند در نماز بعد از تکبیره الاحرام اعوذبالله من الشیطان الرجیم گویند ولی به دلیل رجیم بودن آن، این عبارت آهسته گفته شود.
  2. فراز ششم تا هشتم به «موانع غیرانسانی نظام تربیت دینی» اشاره دارد و یکی از این موانع وجود شیطان است.
  3. خداوند برای هر چیزی مقیاسی برای ارزشیابی قرار داده است؛ لذا خداوند وجود شیطان را وسیله آزمون و نماد جنبه حیوانی و سلبی انسان قرار داده است که در ذیل هِرم قرارگرفته است و در رأس هرم خداوند و صفات طهارت و درستی قرارگرفته است.
  4. اغلب فعل­های شیطان با فعل مضارع (یکیدنا، لاینسی، ینصب لنا، یضلّنا...) آمده است؛ یعنی تلاش شیطان پیوسته و مضاعف است؛ درنتیجه مبارزه با شیطان نیز تلاش مضاعف و مستمر می­خواهد.
  5. چنان چه در منابع و قاموس قرآن آمد کار شیطان تسویل، تسویف، تزیین، تحریف، تخریب و... در حد پیشنهاد آمده است و شیطان قدرت بر اجبار روانی و جسمی افراد ندارد؛ لذا اغلب فرزانگان فریب او را نخورده‌اند و از طرفی برخی نیز فریب‌خورده و به پیشنهاد او پاسخ مثبت دادند. بدین ترتیب وجود شیطان جزو موانع خودخواسته و ارادی انسان بوده و از نوامیس خلقت است.

فراز نهم: اللَّهُمَّ أَعْطِنِی کُلَّ سُؤْلِی وَ اقْضِ لِی حَوَائِجِی وَ لَا تَمْنَعْنِی الْإِجَابَةَ وَ قَدْ ضَمِنْتَهَا لِی وَ لَا تَحْجُبْ دُعَائِی عَنْکَ وَ قَدْ أَمَرْتَنِی بِهِ وَ امْنُنْ عَلَیَّ بِکُلِّ مَا یُصْلِحُنِی فِی دُنْیَایَ وَ آخِرَتِی مَا ذَکَرْتُ مِنْهُ وَ مَا نَسِیتُ أَوْ أَظْهَرْتُ أَوْ أَخْفَیْتُ أَوْ أَسْرَرْتُ أَوْ أَعْلَنْتُ؛ بار خدایا، هر چه از تو خواسته‏ام به من عطا کن و حوایج من برآور؛ و چون برعهده‌گرفته‌ای که دعاى من به اجابت رسانى، پس دعاى من از درگاه خود مران و چون خود مرا به دعا فرمان داده‏اى، دعاى من از آن پیشگاه محجوب مدار. اى خداوند، از فضل خویش هر چه سبب اصلاح من در دنیا و آخرت شود، به من عطا کن، خواه آن را بر زبان آورده باشم یا فراموش کرده باشم، آشکار کرده باشم یا نهان داشته باشم، دیگران را از آن آگاه کرده باشم یا از دیگران پنهان کرده باشم.

واژگان

- «اعطنی» از عطاء. العَطَاء- ج‏ أَعْطِیَة و جج‏ أَعْطِیَات‏ [عطو]: آن چه که مى‏دهند و مى‏بخشند (فرهنگ ابجدی:614) دیگر کلمات نیاز به توضیح ندارد.

دلالت­های تربیتی

  1. امام (ع) به ما تعلیم می­دهد تا از خداوند همه خواسته­های معقول خود را به­خواهید و بخل درخواستن از خواسته­های معقول خود نداشته باشید «کل سوءلی».
  2. از عبارت «واقض لی حوائجی... تا وقد امرتنی به» می­فرماید متوجه باشید که صرف دعا کردن همه‌چیز نیست بلکه توجه به موانع (شناختی و رفتاری و دخالت دیگران و سایر پدیده‌ها) مهمتر است؛ چراکه خداوند پذیرش مشروط دارد و دعای با موانع، برخلاف نظام احسن خلقت است.
  3. در عبارت «وامنن...مایصلحنی» می­فرماید از خداوند همه خواسته­های را بخواهید که به نفع فرد و خانواده و جمع شما باشد؛ چراکه گاه ممکن است دعا برای چندنفری محدود نفعی داشته باشد ولی پیامد­های دیگری نیز داشته باشد که به نفع اکثریت نباشد مثل این­که فردی از ریس شهرداری شاکی باشد و وی را لعن و نفرین کند و دعا برای سرنگونی وی داشته باشد درحالی‌که این فرد برای اکثریت مفید بوده و جایگزین نداشته باشد و اینکه منت ویژه‌ای ذات خداوندی است و استفاده از آن در تعلیم و تربیت، دارای آسیب­های زیادی بوده و روند تربیت را با اخلال مواجه می­سازد.
  4. مبانی تربیت؛ در عبارت «فی دنیای و آخرتی» اشاره به مبانی اعتقادی و کلامی دارد که آن معادباوری در کنار توحید و نبوت است و اینکه دعایتان محدود به «یک‌پرده‌ای از زندگی» دنیا نباشد؛ زیرا پرده­ها و قسمت­های دیگر باقی است»؛ و دعا در هر زمینه­ای با توجه به آخرت باشد؛ و همچنین به رابطه سببی و مسببی اعمال انسان در رابطه دنیا و آخرت اشاره دارد.
  5. اهمیت نقش عنصر معنوی و نیت در تعلیم و تربیت؛ در عبارت «ماذکرت منه ...اسررت» می­فرماید دعا کننده باید متوجه باشد که خداوند خالق و آفریننده انسان است و تنها به الفاظ ظاهری توجه ندارد بلکه عالم به چیزهایی است که در خاطر انسان و ذهن خودآگاه و ناآگاه وی نیز می­گذرد و انسان چیزی برای مخفی کردن از خدا ندارد؛ لذا رفتار خوب مساوی است با حسن فعلی (نوع رفتار مثبت) و حسن فاعلی (نیت و اراده مثبت = اهمیت نیّت و عنصر معنوی رفتار): أَ لَمْ یَعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَ نَجْوَئهُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ عَلَّمُ الْغُیُوب (توبه:78). أَ وَ لَا یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا یُسِرُّونَ وَ مَا یُعْلِنُون (بقره:77). قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏: إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّیَّات‏ (مستدرک الوسایل، ج 1: 90).

بدین ترتیب باید ظاهر و باطن انسان همخوانی داشته باشد و تبلیغ و تربیت این­گونه افراد مانند پیامبران الهی اثرات مضاعف دارد.

  1. موانع تربیت؛ در عبارت «و لا تمنعنی الاجابه ... و قد امرتنی به» اشاره به موانع دتربیبت براساس آیات ذیل دارد: وَ قَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونىِ أَسْتَجِبْ لَکمُ‏ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبرِونَ عَنْ عِبَادَتىِ سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ (غافر:60) پروردگارتان گفت: بخوانید مرا تا شمارا پاسخ‌گویم. آن­هایى که از پرستش من سرکشى مى‏کنند زود که در عین خوارى به جهنم درآیند* وَ إِذَا سَأَلَکَ عِبَادِى عَنىّ‏ فَإِنىّ‏ قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لىِ وَ لْیُؤْمِنُواْ بىِ لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ (بقره:186). چون بندگان من درباره من از تو بپرسند، بگو که من نزدیکم و به نداى کسى که مرا بخواند پاسخ مى‏دهم. پس به نداى من پاسخ دهند و به من ایمان آورند تا راه راست یابند.
  2. با عبارت «ماذکرت منه و ما نسیت» می­فرماید این­گونه نیست که انسان همیشه آنچه را به مصلحت اوست از قبل بداند ممکن است فراموش کرده باشد و یا اهمیت آن را با علم محدود خود درک نکرده باشد و یا هر آنچه را خواسته به مصلحت فردی و جمعی وی نباشد؛ ازاین‌رو از خدا بخواهد هر چه را که گفته و هر آنچه را نگفته ولی به مصلحت جمع و فرد باشد نیز بر او منت گذاشته و برآورده سازد.

فراز دهم: وَ اجْعَلْنِی فِی جَمِیعِ ذَلِکَ مِنَ الْمُفْلِحِینَ بِسُؤَالِی إِیَّاکَ الْمُنْجَحِینَ بِالطَّلَبِ إِلَیْکَ غَیْرِ الْمَمْنُوعِینَ بِالتَّوَکُّلِ عَلَیْکَ الْمُعَوِّذِینَ بِالتَّعَوُّذِ بِکَ الرَّابِحِینَ فِی التِّجَارَةِ عَلَیْکَ الْمُجَازِینَ بِعِزِّکَ الْمُوسَعِ عَلَیْهِمُ الرِّزْقُ الْحَلَالُ مِنْ فَضْلِکَ الْوَاسِعِ بِجُودِکَ وَ کَرَمِکَ الْمُعَزِّیْنَ مِنَ الذُّلِّ بِکَ وَ الْمُجَازِینَ مِنَ الظُّلْمِ بَعْدَ ذَلِکَ [بِعَدْلِکَ‏] وَ الْمُعَافَیْنَ مِنَ الْبَلَاءِ بِرَحْمَتِکَ وَ الْمُغَنِّینَ مِنَ الْفَقْرِ بِغِنَاکَ وَ الْمَعْصُومِینَ مِنَ الذُّنُوبِ وَ الزَّلَلِ وَ الْخَطَایَا بِتَقْوَاکَ وَ الْمُوَفَّقِینَ لِلْخَیْرِ وَ الرُّشْدِ وَ الصَّوَابِ بِطَاعَتِکَ وَ الْمُحَالِ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ الذُّنُوبِ بِقُدْرَتِکَ التَّارِکِینَ لِکُلِّ مَعْصِیَتِکَ السَّاکِنِینَ فِی جِوَارِکَ؛ بار خدایا، هر چه از تو خواسته‏ام به من عطا کن و حوایج من برآور؛ و چون بر عهده گرفته‏اى که دعاى من به اجابت رسانى، پس دعاى من از درگاه خود مران؛ و چون خود مرا به دعا فرمان داده‏اى، دعاى من از آن پیشگاه محجوب مدار. اى خداوند، از فضل خویش هر چه سبب اصلاح من در دنیا و آخرت شود، به من عطا کن، خواه آن را بر زبان آورده باشم یا فراموش کرده باشم، آشکار کرده باشم یا نهان داشته باشم، دیگران را از آن آگاه کرده باشم یا از دیگران پنهان کرده باشم. خداوندا، چنان کن که در همه حال به درخواستى که از تو مى‏کنم در زمره مصلحان درآیم و به چیزى که از تو طلب مى‏دارم در شمار کام یافتگان و به توکل بر تو در تعداد آن‌کسان که دست ردّشان بر سینه نزده‏اى.

اى خداوند، در شمار آنانم بر که خو گرفته‏اند پناه جستن به تو را و سودها برده‏اند از سوداى با تو و پناه گرفته‏اند در مأمن عزّ تو و تو از خزانه فضل و نعمت خویش به فراوانى روزى حلالشان داده‏اى و به جود و کرم تو فراخ نعمتى یافته‏اند و به تو از ذلت به عزت رسیده‏اند و از جور و ستم‏ ستمکاران در سایه دادگرى تو غنوده‏اند و به رحمت تو از بلا رهیده‏اند و به توان گرى تو از بینوایى به توانگرى رسیده‏اند و به یمن تقواى تو از گناه و لغزش و خطا در امان مانده‏اند و به طاعت تو به خیر و رشاد و صواب توفیق یافته‏اند و به قدرت تو میان ایشان و گناهان مانع پدید آمده است، آن‌کسان که همه معاصى تو را ترک گفته‏اند و در جوار رحمت تو خفته‏اند.

واژگان

- المنجحین» النَّجَاح‏، مصدر است یا اسم است از (نَجَحَ)؛ «لَقِىَ‏ نَجَاحاً: پیشرفت کرد (فرهنگ ابجدی: 900).

- المعوّدین» عَوَّدَ- تَعْوِیداً [عود] فلاناً کذا: او را به چیزى عادت داد (همان، 629). - التعوّذ» العَوْذ- [عوذ]: پناه بُردن؛ «أَعوذ باللّهِ مِنْک): پناه مى‏برم به خدا از تو (همان). - - المعزّین» عَزَّ- عِزّاً و عِزَّةً و عَزَازَةً [عزّ]: عزیز و گرامى شد، نیرومند شد، ناتوان شد، (همان: 608).

- المعصومین» العِصْمَة؛ منع کردن، حالت دورى از گناه یا اشتباه (همان، 612). - - بالتوکلّ» تَوَکَّلَ‏- تَوَکُّلًا [وکل‏]: وکالت را قبول کرد و ضمانت آن را به عُهده گرفت، لهُ بالنَجاح: کامیابى یا قبول شدن را براى او تضمین کرد، بالأَمرِ: اقدام آن کار را به عهده گرفت، علَى اللّهِ: بر خداوند متعال توکّل کرد، فی الأَمرِ: در آن کار اظهار ناتوانى کرد و بر دیگرى اعتماد نمود (همان، 274).

- معصیتک» العِصْیان‏- [عصی‏]: نافرمانى، مخالفت (همان، 613).

نکات تربیتی

  1. روش­های تربیت؛ از عبارات «من المصلِحین» استفاده می­شود که برای انسان­های بلندهمت، صرف اصلاح شدن کافی نیست بلکه به‌کارگیری شیوه­های برای اصلاح و تربیت دیگران به علاوه­ای تربیت خود مهمتر است (اسم فاعل و جمع)؛ چراکه واژه اصلاح از کلیدواژه‌های قرآنی است و اصلاح و تربیت، از وظایف انبیاء است: وَ مَا أُرِیدُ أَنْ أُخَالِفَکُمْ إِلىَ‏ مَا أَنْهَئکُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِیدُ إِلَّا الْاصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ مَا تَوْفِیقِى إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکلَّتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ(هود:88). در آیه حضرت هود یک مربی معرفی‌شده که برای اصلاح و تربیت امت خود با توجه به ظرفیت و استطاعت متربی و مقتضای زمانی از شیوه­های مناسب استفاده می­کند.
  2. 2. روش عادت دادن؛ عبارت «المعودین» به یکی از روش­های تربیتی، اشاره دارد. روش عادت دادن به رفتارهای خوب، از روش­های تربیتی است و ازآنجاکه عادت به‌مرور و تدریج و همگام با شناخت و عواطف و منافع شکل می­گیرد؛ لذا گفته‌اند ترک عادت موجب مرض است؛ ازاین‌رو بهتر است که به کارهای خوب عادت دهند.
  3. با عبارت «الرابحین فی التجاره علیک...» اشاره به آیات مبارکه ذیل دارد: یَأَیهُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ هَلْ أَدُلُّکمُ‏ عَلىَ‏ تجِارَةٍ تُنجِیکمُ مِّنْ عَذَابٍ أَلِیم* تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تجُاهِدُونَ فىِ سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِکمُ‏ وَ أَنفُسِکُمْ ذَالِکمُ‏ خَیرْ لَّکمُ‏ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ* یَغْفِرْ لَکمُ‏ ذُنُوبَکمُ‏ وَ یُدْخِلْکمُ‏ جَنَّاتٍ تجَرِى مِن تحَتهِا الْأَنهْارُ وَ مَسَاکِنَ طَیِّبَةً فىِ جَنَّاتِ عَدْنٍ ذَالِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ* وَ أُخْرَى‏ تحُبُّونهَا نَصْرٌ مِّنَ اللَّهِ وَ فَتْحٌ قَرِیبٌ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ (صف:10 تا 13).
  4. با عبارت «المجارین بعزک»: اشاره به زندگی باعزت و شرف انسانی دارد که در سایه عزت و قدرت الهی و تربیت انسانی و دینی معنا می­یابد چنان چه در ادامه به زندگی باعزت و دوری از ذلت نیز اشاره دارد. عزت هم به معنای محبوب قلب­ها بودن و هم به معنای توانمند شدن اشاره دارد: مَن کاَنَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَللهِ‏ الْعِزَّةُ جَمِیعًا إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکلَمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّلِحُ یَرْفَعُهُ (فاطر:10).
  5. عدالت آموزشی و تربیتی؛ عبارت «من الظلم بعدلک» اشاره به نقش ظلم و عدل در نظام اجتماعی و نظام تعلیم و تربیت(عدالت آموزشی و تربیتی) دارد که هر انسانی به‌طور فطری و عقل مستقل قباحت ظلم و حسن عدالت را می­فهمد. امام سجاد(ع) به ما تعلیم می­دهد تا نسبت به این دو پدیده در حوزه آموزش‌وپرورش و تعلیم و تربیت، اقتصاد و ... در سطح اجتماع نقش‌آفرین گردیم به‌گونه‌ای که هرکس در جایگاه خود نسبت به این دو پدیده اثرگذار حساسیت داشته باشد و عمل نماید: لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَ أَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَ الْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنزَلْنَا الحْدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَ مَنَفِعُ لِلنَّاسِ وَ لِیَعْلَمَ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِىٌّ عَزِیز(حدید:25).

وَ مَن یُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن وَلىِ‏ مِّن بَعْدِهِ وَ تَرَى الظَّالِمِینَ لَمَّا رَأَوُاْ الْعَذَابَ یَقُولُونَ هَلْ إِلىَ‏ مَرَدٍّ مِّن سَبِیل* وَ تَرَئهُمْ یُعْرَضُونَ عَلَیْهَا خَاشِعِینَ مِنَ الذُّلّ‏ یَنظُرُونَ مِن طَرْفٍ خَفِىٍ‏ وَ قَالَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِنَّ الخْاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ وَ أَهْلِیهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَلَا إِنَّ الظَّلِمِینَ فىِ عَذَابٍ مُّقِیم (شوری:44 و 45).

  1. 4. موانع تربیت؛ در عبارت «والمعصومین من الذنوب والزلل و الخطاء بتقواک» اشاره به موانع درونی و بیرونی تربیت؛ یعنی گناه و لغزش و خطا دارد و همچنین به راهکار متناسب و هم‌سنخ آن؛ یعنی عامل و راهکار تقوی و کارکرد تقوی و زندگی پاک در عرصه‌های مختلف دارد؛ ازاین‌رو هرگاه از خدا غفران گناه خود را خاستیم باید بدانیم که خداوند قبلاً راه رهایی از آن را در اختیار ما قرار داده بوده است. در این بخش از دعا از ابتدای بند 10 به بعد آمام(ع) اول به بیان معلول پرداخته(حفظ از خطا و...) و سپس علت (تقوی) را می­آورد؛ یعنی اول کارکرد را می­آورد و سپس به منبع آن می­پردازد.

فراز 12 و 31: اللَّهُمَّ أَعْطِنَا جَمِیعَ ذَلِکَ بِتَوْفِیقِکَ وَ رَحْمَتِکَ وَ أَعِذْنَا مِنْ عَذَابِ السَّعِیرِ وَ أَعْطِ جَمِیعَ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِمَاتِ وَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ مِثْلَ الَّذِی سَأَلْتُکَ لِنَفْسِی وَ لِوُلْدِی فِی عَاجِلِ الدُّنْیَا وَ آجِلِ الْآخِرَةِ إِنَّکَ‏ قَرِیبٌ مُجِیبٌ‏ سَمِیعٌ عَلِیمٌ‏ عَفُوُّ غَفُورٌ رَؤُفٌ رَحِیمٌ‏ وَ آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا بِرَحْمَتِکَ‏ عَذابَ النَّار؛ اى خداوند، همه این موهبت‌ها را به توفیق و رحمت خود به من ارزانى دار و ما را از عذاب دوزخ نگه‌دار و همه مردان مسلمان و زنان مسلمان و همه مردان مؤمن و زنان مؤمن را در این جهان گذران و آن جهان آینده، هر چه براى خود و فرزندانم از تو طلب داشته‏ام عنایت فرما، زیرا تو نزدیکى و اجابت‌کننده‌ای، تو شنوایى و دانایى، تو عفو کننده‏اى و آمرزنده‏اى، تو مشفق و مهربانى. ما را در این دنیا نیکى ده و در آخرت نیکى ده و از عذاب آتش حفظ فرما (ترجمه آیتى، ص: 165-166).

کلیدواژگان

- «ءاجل» لأَجَل‏(ج‏) آجَال‏: پایان عمر؛ «الى‏ أَجَلٍ‏ غَیر مُسمّى»: بدون تعیین وقت، هنگام مرگ (فرهنگ ابجدی، ص 17). رحمتک» رَحِمَ‏- رَحْمَةً و مَرْحَمَةً و رُحْماً و رُحُماً هُ: براى او دلسوزى و اظهار مهربانى و آمرزش کرد (همان، ص 426).

نکات تربیتی

  1. امام(ع) به پیروی از شیوه روش‌شناختی قرآنی ابتدا خواسته هارا یادآور می­شود ولی در ذیل می­فرماید «انک قریب...رحیم» قران کریم نیز تبیین و علت یک مسئله را در ذیل آیه بیان می­کند؛ بنابراین دلالت تربیتی این شیوه در این بخش از دعا این است که ما هر خواسته­ای را از هرکسی نداشته باشیم و به فرزندان خود نیز تذکر دهیم و امام(ع) می­فرماید اگر ما درخواست نجات از عذاب و یا خواسته­ای دیگری را از خداوند داریم؛ برای این است که خداوند به ما نزدیک است، پاسخگو هست، شنوای پرسشگران است، دانایی به حقایق است، بسیار آمرزنده، بسیار بخشنده و بسیار مهربان است؛ (انّک قریب، مجیب...) و این یعنی شما نیز در حد توان و استطاعت، این‌گونه باشید؛ چراکه ادعای پیروی و همسویی، مشاکلت و مشابهت در برخی از ویژگی­ها را می­طلبد وگرنه ادعای پیروی مجازگویی خواهد بود و در صورت فقدان این صفات در پیرو، ادعای پیروی ادعای به‌گزاف است.
  2. در عبارت «جمیع المسلمین والمسلمات...» اشاره به این است که دعا و در ادامه تعلیم و تربیت، باید عدالت محور باشد و با ادبیات فاخر و جمعی باشد؛ یعنی دعای افراد و عمل و تربیت آن نباید یک‌سویه و جانب‌دارانه و ابزار برتری و عصبیت و جز آن باشد بلکه برای زن و مرد و کوچک و بزرگ باشد و حتی برای هدایت و امنیت و فراوانی نعمت برای دیگران و کفار نیز تلاش کرده و دعا کند؛ زیرا پیامد­های مثبت و منفی رفتارها به دیگران نیز سرایت می­کند حال دور باشند و یا نزدیک؛ شبیه همین ویروس کرونا آدم را به این حقیقت می­رساند که در این عالم همه‌چیز بهم ربط پیدا می­کند و این ربط از ناحیه امور سلبی محسوس­تر است و تلاش شود ضمایر در ساختار دعا، ضمایر جمع باشد و این­که هرچه برای خود و خانواده‌اش می­طلبد، برای دیگران هم بخواهد؛ و از نفرین و لعن و ادبیات سخیف دوری کند؛ زیرا طرف مقابل هم عکس‌العمل نشان داده و چیزی بدتر از آن تحویل می­دهد و درنتیجه به یک دور باطلی از اراجیف و یاوه­گویی گرفتار خواهند شد: «مثل الذی سالتک لنفسی».
  3. روش پیش­آیندی: حضرت در فقره اخیر از خداوند خوبی و پاداش نیک­را برای دنیا و آخرت و همچنین نجات از کیفر آخرت­را می­طلبد (روش بشارت و انذار) در این عبارت به روش پیش­آیندی (پیشگیری) اشاره دارد؛ یعنی این­که اگر کسی کاری نیکی انجام داد و گندم کاشت، محصولش در آینده گندم است و اگر کسی رعایت حد و حدود انسانی واله‌ی را رعایت نکرد نیز به مجازات خواهد رسید. این روش برای پیشگیری از جرم و جنایت جنبه انذار دارد و همچنین بشارت به انسان­های پاک و مسئولیت‌پذیر است تا بیشتر به این­گونه رفتارها ادامه دهند.

نتیجه‌گیری

دعای بیست و پنجم امام سجاد(ع) در کتاب شریف صحیفه سجادیه راجع به فرزندان و تربیت اسلامی آنان است. دعای مذکور دارای سیزده بخش است. همچنین این دعای شریف قرآن محور است. دارای الفاظ، مفاهیم و ادبیات فاخر و علمی است که فقط از شخصیت مانند امام زین‌العابدین(ع) چنین بیان و توصیفی ممکن است. مجموع ادعیه صحیفه درعین‌حال که دعا و استغاثه­ی به معنای واقعی و اصطلاحی، عرفی و لغوی است؛ سرشار از معارف دینی، اصول و قواعد زندگی و تعلیم و تربیت است. در این میان دعای بیست و پنجم یک بسته­ای جامع و منسجم برای تبیین عناصر نظام تربیت اسلامی است. در آن به برخی از مهمترین مؤلفه‌های یک نظام تربیت از قبیل مبانی، اهداف، اصول، مراحل، روش­ها، ره‌آوردها و موانع تربیت اشاره‌شده است. بررسی این دعای شریف در کنار پنجاه‌وسه دعای دیگر صحیفه بر غنای پژوهش و تحقیق خواهد افزود. امام سجاد(ع) در این دعا به مخاطبان شیوه دعا کردن، نوع و محتوای دعا را نیز تعلیم می­دهد. شیوه بررسی دعا این­گونه بوده است که ابتدا متن دعا ذکر گردید سپس ترجمه آن با استفاده از ترجمه آیتی آمده است و بعد برخی از کلیدواژه‌های مهم با استفاده از برخی فرهنگ­های لغت و قاموس قرآنی، معنا شد و در اخیر به بعضی از مهمترین دلالت­ها و نکات و عناصر تربیتی هر بخش اشاره‌شده است.

- قرآن کریم.
- بستانی، فرهنگ عربی- فارسی ابجدی، تهران: انتشارات اسلامی، چ دوم،1375.
- بناری، علی همت، تعامل فقه و تربیت،1383.
- بهشتی، محمد، مبانی تربیت از دیدگاه قرآن، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چ اول،1387.
- حسینی، غلامرضا خسروی، مفردات الفاظ قرآن، ترجمه، تهران: مرتضوی، چ دوم،1374.
- راغب اصفهانی، حسین بن محمد، بیروت، دارالعلم، چ اول،1412 ق.
- سیف، علی‌اکبر، روان­شناسی پرورشی، تهران: انتشارات آگاه،1376.
- شکوهی، غلام‌حسین، مبانی و اصول آموزش‌وپرورش، آستان قدس، مشهد:1368.
- صحیفه سجادیه، ترجمه صفایی بوشهری، تهران: موسسه فرهنگی قدر ولایت، چ سوم،1396.
- صحیفه سجادیه، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران: چ دوم،1375.
- عبد الباقی، محمد فواد، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، مصر: دارالکتب،1364.
- قرشی بنایی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، تهران: دارالکتب الاسلامی، چ ششم،1412 ق.
- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 101، بیروت: دار احیاء التراث العربی،1403.
- نرم‌افزار جامع التفاسیر و جامع الاحادیث) موسسه نور.
- مصباح یزدی و همکاران، فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی، تهران: انتشارات مدرسه، چ دوم،1391.