روش های تغییر و اصلاح رفتار از دیدگاه اسلام

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

دانشجوی دکتری قرآن و علوم تربیتی

چکیده

این پژوهش باهدف ارائه روش­های تغییر و اصلاح رفتار با استفاده از روش تحلیلی و توصیفی، با تأکید بر منابع اسلامی انجام‌شده است. پژوهش بر این فرض استوار است که بخشی قابل‌توجه از نابسامانی­ها و ناهنجاری­های رفتاری و فرهنگی ناشی از زندگی شهری و صنعتی، به دلیل استفاده از روش­ها و الگوهای نادرست و غیرعلمی بوده است. منابع اسلامی با توجه به مسائل و رنج­های انسان امروزی، درصدد ارائه راهکارها و روش­های به هدف تغییر و اصلاح نگرش و رفتار مخاطبان بوده است. به این دلیل در این مقاله به ده عنوان از روش­های اصلاح و تغییر رفتار باتاکید بر منابع اسلامی اشاره گردیده است.
دستیابی به مهارت­ها و فنون مقابله با ناهنجاری­ها؛ ارائه راهکارهای عملی و غیر مستقیم به منظور اصلاح و ترمیم رفتارهای سلبی؛ ایجاد تغییرات مطلوب از دیدگاه اسلام در شخصیت و رفتار مخاطبان؛ ایجاد انگیزه در افراد برای تغییرات واقعی در اخلاق و رفتار؛ ارائه راه­حل­های علمی به منظور رفع تعارض­های درونی و ناسازگاری­های اجتماعی؛ تعمیق دل‌بستگی‌های معنوی و تقویت روحیۀ ارزش محوری بخشی از اهداف این پژوهش است. روش پژوهش در این تحقیق از نوع کیفی و توصیفی – تحلیلی است.

کلیدواژه‌ها


مقدمه

عنوان این مقاله، روش­­های تغییر و اصلاح رفتار با تأکید بر منابع اسلامی است. منظور از روش­های تغییر و اصلاح رفتار، مجموعةروش­ها و فنونی است که برای رفع مشکلات رفتاری، اختلالات روان­شناختی و سازگاری اجتماعی افراد بر اساس معیارهای علمی و اسلامی بکار گرفته می­شود. روش، همان طریقی است که مربی و استاد در سلوک تربیتی خود طی می­کند؛ زیرا در حوزه رفتار، پرداختن به هر امری و رسیدن به هدف روش خاص خود را دارد و حرکت از غیر آن به تشویش و حیرت منجر می­شود؛ چنان‌که در دیگر عرصه­های زندگی، این‌گونه است که افراد روش­های مختلف را آزمون می‌کنند تا بتوانند با انتخاب بهترین روش، رفتار­های خود را تنظیم و اصلاح نمایند تا مطابق با اهداف و نیازهایشان باشد. به عبارتی فلسفة استفاده از روش به‌کارگیری اهداف در زندگی واقعی است.

 دین اسلام، دین رفتارهای عالمانه، خودخواسته و هدف‌دار است؛ زیرا رفتارهای پاک و شایسته، وسیله سعادت انسان­ها در دنیا و آخرت است و رفتارهای اصلاح‌شده، همراه ایمان از شاخصه­های دین­داری مطلوب به‌حساب می­آید؛ یعنی ایمان و عمل شایسته دو رکن دین­داری است: «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا (مریم:96).  کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده­اند، به‌زودی خدای رحمان برای آنها محبتی در دل­ها قرار خواهد داد. ازآنجاکه انسان­ها با محیط طبیعی و انسانی مدام سروکار دارند و پیوسته در حال تأثیرگذاری  و تأثیرپذیری هستند و مخاطبان با انواع اختلالات رفتاری در حوزه­های مختلفی؛ مانند تعلیم و تربیت، حوزه اجتماعی و حوزه روحی و روانی، مواجه‌اند و بخشی از رفتارهای ناسازگارانه و نابهنجار از رویدادهای اجتماعی و محیطی نیز قابل یادگیری است و نمود این تأثیر در رفتار افراد قابل‌مشاهده است. مرور اجمالی در زندگی انسان­ها نیز نشان می­دهد که بشر همواره درصدد آزمون راه­هایی بوده است تا بتواند رفتار خود را مطابق با اهداف، نیازها، هنجارها و انتظارات خویش و نرم­های قانونی و فرهنگی حاکم بر جامعه، تنظیم و اصلاح کند؛ زیرا اصلاح و تغییر رفتار، فرایندی است که ما را به بازخوانی، واکاوی و بررسی رفتارهایمان در جنبه­های مختلف «اثباتی و سلبی» آن فرامی­خواند، جنبه­های که طبق معمول نادیده گرفته‌شده است. هدف عمده از این فرایند؛ کاهش شدت و فراوانی رفتارهای نامطلوب و تقویت رفتارهای مطلوب است. باتوجه به مسائل پیش‌گفته در این مقاله به مهمترین روش­های اصلاح و تغییر باتاکید بر منابع اسلامی اشاره می‌شود.

روش

روش در لغت به معنای راه، سبک، شیوه، طریق و فن آمده است و در اصطلاح علوم به مجموعه شیوه­ها و تدابیری گفته می­شود که برای کشف و شناخت حقیقت و دوری از لغزش­ها به‌کاربرده می­شود (فرمهینی فراهانی،1379،  ص 369).

روش­ها به اعتبارهای مختلف به انواع متعدد تقسیم می­شود. افزون بر آن، روش­ها گاهی ثابت و زمانی سیال است و به‌مرور با توسعه علوم کاربردی و دیگر مؤلفه­های تأثیرگذار بر تعداد آن افزوده و یا کاسته می­شود. روش­ها با مبانی (علمی و دینی)، نظریات، اصول، اهداف، موانع، مراحل و ساحات تربیت در ارتباط دوسویه و چند سویه است؛ چنان‌که روش­ها نوع رفتار و فعالیت است و انتخاب آن در هر حوزه متناسب با همان موضوع خواهد بود (اصل تناسب حکم و موضوع). به نظر می­رسد میان روش­ها و مبانی خاص نیز رابطه سببی حاکم نیست؛ زیرا ممکن است یک روش با چند مبنا و هدف همساز و سازوار باشد و  عکس آن‌هم ممکن است. افزون بر آن، روش­ها پدیده­ای سیال است و مابإزای عینی دارند. آموزه­های وحیانی اسلام توجة ویژه به روش­ها دارد؛ زیرا اهداف اسلامی و تربیتی از مقوله چرایی و فلسفی است و روش­ها از مقوله عینی و حوزه اجرایی و اقدامات است؛ بدین‌وسیله برای دست‌یابی به اهداف، اصول و روش­هایی ضروری است. ازآنجاکه کیفیت اجرای روش­ها مهم است؛ می­طلبد تا به اصول حاکم بر تربیت نیز توجه شود که پژوهش مستقل می­خواهد. به دلایل پیش‌گفته در این مقاله به توصیف و تبیین بخشی از روش­های مهم تغییر و اصلاح رفتار باتاکید بر منابع اسلامی پرداخته می­شود.

روش­های تغییر و اصلاح رفتار از دیدگاه اسلام

یکی از ابعاد وجودی انسان بعد رفتاری است؛ به همین دلیل برای تربیت افراد به روش­های رفتاری (برنامه­های عملی) نیز احتیاج است و در این مقاله تأکید بیشتر بر روش­های رفتاری و عملی است. روش­های رفتاری در تغییر و اصلاح رفتار بسیار تأثیرگذار است؛ زیرا  اکثریت افراد تابع امور محسوس و عینی­ هستند و پدیده­های عینی اثر مضاعفی روی افراد دارند. فلسفه تأثیرگذاری سینما، تلویزیون، تئاتر و سایر انواع هنر در همین نکته است. این روش مانند دیگر روش­های تربیتی روی همۀ ابعاد وجودی انسان تأثیرگذار است. رفتار افراد روی عواطف و شناخت آنان تأثیرگذار است؛ چنان‌که­ رفتار انسان­ها یکی از منابع شناخت و به عنوان شناسنامه اصلی افراد نیز به‌حساب می­آید؛ زیرا ما از طریق رفتار افراد به فرهنگ، سنت، سطح ادراک، نحوه زندگی و ملیت آنان پی می­بریم.

به همین دلیل در روان­شناسی یکی از مکاتب در باب یادگیری، نظریه­های یادگیری رفتاری است که از نظریه­های معروف رفتاری سرچشمه می­گیرد. ازنظر مکاتب رفتاری موضوع اصلی علم روان­شناسی، رفتار است، مهم‌ترین چیز را رابطۀ بین محیط و رفتارمی­داند و تغییرات که در محیط ایجاد می­شود به ایجاد تغییر در رفتار می­انجامد (سیف،      1387، ص 120). در اسلام نیز به رفتار توجه ویژه شده است. متون دینی در قالب زبان عربی آمده است واژۀ رفتار با دو واژۀ فعل و عمل بیان گردیده است (شجاعی،1388، ص 26)؛ اما عمل و فعل تفاوت­هایی نیز دارند که دریکی از منابع به حدود هفت مورد از تفاوت­ها اشاره گردیده است (وطن‌دوست،1382، ص 35).

یکی از تفاوت­ها این است: عمل به معنای هر کاری است که با قصد انجام گیرد؛ ولی فعل اعم از آن است؛ یعنی به کارهایی اطلاق می‌گردد که با قصد و یا بدون قصد انجام گیرد (مفردات الفاظ القران، واژۀ عمل). هر نوع رفتار دارای اثر است؛ درنتیجه هر رفتاری اعم از ارادی و غیر­ارادی دارای پیام­ است؛ ولی رفتار‌های ارادی بیشتر  تأثیرگذار است.

مراد از روش­های رفتاری در این بخش، روش­هایی است که بیشتر در قالب رفتارهای ارادی، محسوس، عینی و به هدف اصلاح و تغییر رفتار و تأثیرگذاری روی مخاطبان از دیدگاه اسلام، تحلیل و تبیین می‌شود. این روش­ها مختلف و متعددند و در ذیل به  ده مورد از این روش­ها اشاره می­شود.

  1. روش تشویق و تنبیه[1] (روش پس­آیندی)

یکی از روش­های رفتاری در حوزة اصلاح و تغییر، از دیدگاه اسلام روش تشویق و تنبیه است.  این روش بر مبنای «تأثیرگذاری انسان بر موجودات دیگر و تأثیرپذیری از آنها» و هم‌چنین  بر مبنای علمی «شرطی­سازی کنش‌گر» و اصول مربوطه، مبتنی است که در قالب تقویت مثبت و منفی قرار می­گیرد و از طریق نظام پاداش به کنترل و مهار رفتارهای نامطلوب می­پردازد. همه انسان­ها از انواع تقویت­ها به‌ویژه تقویت­های نخستین که جواب­گویی نیازهای اولیه و ذاتی انسان است مانند آب،غذا، هوا، خواب، مسکن و مانند آن تأثیر می­پذیرند.

روش­های اصلاح و تغییر در یک تقسیم‌بندی کلی به روش­های پیش‌آیند و روش­های پس­آیندی تقسیم می­شوند. روش تشویق و تنبیه جزء روش­های پس­آیندی (پیامدی) به‌حساب می­آید؛ یعنی کاربردشان بعد از صدور یک رفتار مطلوب و مثبت و یا رفتار نامطلوب از مخاطب است؛ ازاین‌رو، مربی در رفتار اول نقش ندارد؛ اما برای تکرار همان رفتار خوب و یا ترک رفتار منفی و یا مشابه آن از تشویق و تنبیه استفاده می‌شود؛ یعنی با دست‌کاری پاداش و جزا به کنترل رفتار می‌پردازد.

از این روش درجایی استفاده می­شود که انتظار صدور همان رفتار و یا مشابه آن باشد و مربی برای تکرار آن انگیزه و انرژی بیشتری به مخاطب می­دهد. به عبارتی، تشویق و تنبیه از روش­های بازدارنده است و در نقش تقویت مثبت و یا منفی و یا تنبیه به کار می­رود.

در مکتب رفتارگرایی ازنظر اسکینر(1953) در تقویت مثبت،یادگیرنده پس از انجام دادن یک رفتار به پاداش و پیامد مطلوب نائل می­شود و درنتیجه به تکرار آن می­پردازد و در تقویت منفی بعد از انجام دادن رفتار درست از یک ناراحتی و عامل آزارنده رهایی می­یابد و به تکرار عمل می­پردازد؛ اما در تنبیه که بعد از عمل آید به دریافت پیامد نامطلوب مواجه می­شود تا به تکرار آن رفتار نپردازد؛ بنابراین؛ تشویق به معنای مواجه ساختن مخاطب به نتایج رفتار، یعنی اعطای پاداش و تجربه­های خوشایند است. در منابع دینی به انواع از تشویق­ها به عنوان تقویت‌کننده‌های نخستین و اجتماعی و مانند آن مرتب اشاره‌شده است. ازجمله در مورد داستان اصحاب کهف که جوانان باایمان و بااراده بودند و برای حفظ دین و آیین خویش در غار پناه گرفتند؛ به پروردگار خویش اعتماد کردند و به خدای خویش ایمان آوردند؛ ازاین‌رو خداوند متعال به هدف تشویق مخاطبان و پاداش رفتار مطلوب اصحاب کهف، آنان را الگوی عملی برای بشریت قرارداد و هدایت­شان کرد و قلب‌هایشان را با یقین و نور ایمان استوار و منور ساخت: «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدىً * وَ رَبَطْنا عَلى‏ قُلُوبِهِمْ إِذْ قامُوا فَقالُوا رَبُّنا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لَنْ نَدْعُوَا مِنْ دُونِهِ إِلهاً لَقَدْ قُلْنا إِذاً شَطَطاً (کهف:13و 14).  ما خبر اصحاب کهف را به‌درستی بر تو حکایت می­کنیم؛ آنها جوانانی بودند که به پروردگار خود ایمان آوردند و ما نیز بر هدایتشان افزودیم و بر دل‌هایشان قوت بخشیدیم آنگاه‌که در مقابل مشرکان قیام کردند و گفتند  پروردگار ما پروردگار آسمان و زمین است، غیر او هرگز معبودی را نخواهیم خواند که در این صورت حتماً ناحق گفته­ایم. چنانچه رهایی از عذاب در آیه ذیل به عنوان تشویق  و تقویت آمده است: وَ لَمَّا جاءَ أَمْرُنا نَجَّیْنا هُوداً وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ نَجَّیْناهُمْ مِنْ عَذابٍ غَلیظٍ (هود:58). هنگامی­که فرمان عذاب الهی رسید، هود و کسانی را که به اوایمان آورده بودند با رحمتی از سوی خود نجات دادیم و آنان را از عذابی سخت رهایی بخشیدیم.

اما در تنبیه مواجه کردن متربی باتجربه ناخوشایند است: وَ أَخَذَ الَّذینَ ظَلَمُوا الصَّیْحَةُ فَأَصْبَحُوا فی‏ دِیارِهِمْ جاثِمینَ (هود: 67)؛ و کسانی را که ستم کردند فریاد مرگبار فراگرفت. پس در خانه‌هایشان به رو افتادند و جسم بی­جان شدند. وقتی قوم هود به اعمال نادرست خویش اصرار ورزیدند و مرتکب رفتارهای ضد ارزشی شدند، خداوند آنان را تنبیه کرد و  استفاده از روش تنبیه درباره قوم نوح، لوط و دیگران نیز آمده است(هود:43 و 82؛ کهف:59).

روش تشویق و تنبیه در همه مراحل زندگی و برای همۀ افراد تأثیرگذار است و مصادیق این دو روش می­تواند برحسب موقعیت روحی و روانی و نیازهای جسمی افراد متفاوت باشد. گاهی با یک بیان و زمانی با اعطای پاداش یا جزای مادی یا معنوی و یا رفتار مناسب دیگر  اتفاق خواهد افتاد.

ازنظر روان­شناختی و منابع دینی، تشویق عاملی برای انگیزش و برانگیختن افراد به‌سوی اهداف تربیتی و کارهای مثبت و درنتیجه زمینه­سازی برای نشاط، رضایت درونی و رغبت است؛ زیرا هر انسانی برحسب فطرت، تشویق، قدردانی، رفع نیازهای اولیه و کمال را دوست دارد و از تنبیه و حِرمان که نوعی نقص است کراهت دارد. قابل‌یادآوری است که اجرای این روش، مثل هر روش دیگر ازخودگذشتگی آداب و شرایط خاصی دارد؛ مانند این­که پاداش و حِرمان متناسب با عمل و درزمان مناسب و مقدور و باتوجه به نیازها و وضعیت روحی و روانی و مقتضای حال مخاطب باشد.

تفاوت پاداش و تقویت نیز در این است که در پاداش بیشتر به قدردانی و سپاس‌گزاری از اعمال گذشته پرداخته می­شود و طبعاً به تکرار نیز منجر می­شود؛ اما در تقویت مثبت، هدف الزاماً تکرار آن رفتار در آینده است (سیف، 1378،ص 557)؛ بنابراین منظور از تقویت مثبت، فرایندی است که در آن ارائه تقویت‌کننده مثبت بعد از رفتار به نیرومندی رفتار منجر می­شود (سیف،78،ص 558). در همین منبع به ذکر حدود ده نوع از تقویت‌کننده‌های مثبت برای تکرار و تغییر رفتار پرداخته است.

برخی از مصادیق تشویق و تقویت مواردی ذیل است: خوراک، پوشاک، جایزه، نمره، مدرک، توجه کردن، لبخند زدن، بوسیدن، اظهارات محبت‌آمیز، دیدن فیلم­های مناسب، اردوی تفریحی - زیارتی، ورزش موردعلاقه، بازی­های کامپیوتری و بازی­های گروهی و مانند این امور؛ و تنبیه، ارائه محرکِ آزارنده بعد از یک رفتار نامطلوب به هدف کاهش آن رفتار است. تنبیه نیز می‌تواند مصادیق متعددی داشته باشد؛ مانند دعوی کردن، تهدید کردن، سرزنش، توجه نداشتن، قهرکردن، محروم کردن، روبرگرداندن،جریمه کردن، تغییر در چهره، اخم کردن، ادب کردن و مانند آن.

2.روش تبشیر و انذار[2] (روش پیش­آیندی)

یکی از روش­های رفتاری در حوزه اصلاح و تغییر، روش تبشیر و انذار است. تبشیر و انذار برخلاف تشویق و تنبیه به هدف پیش­گیری و آینده‌نگری است و بر مبنای «تأثیرگذاری و تأثیرپذیری» و مبنای «هدفمندی» و همچنین بر «شرطی­سازی پاسخ‌گر» در مکتب رفتار­گرایی، مبتنی است که از بشارت و انذار به عنوان محرک­های پیش­آیندی به هدف کنترل و تغییر رفتار استفاده می­شود.

تبشیر به معنای بشارت دادن به نتیجۀ عمل درآینده است و انذار به معنای هشدار دادن و ترساندن از نتیجه عمل در آینده است؛ بنابراین تبشیر، بشارت دادن به‌وسیله هدایایی است که به متربی و مخاطب بعد از به عهده گرفتن و انجام دادن تکالیف و رفتارهای مطلوب داده می­شود؛ به همین دلیل روش بشارت، امید را در وجود آدمی ایجاد می­کند و کشش این امید فرد را برای انجام دادن رفتار و گفتارتربیتی آماده می­کند. انذار، ابلاغ پیام همراه با ترساندن است (طریحی،فخرالدین،مجمع البحرین،ذیل ماده نذر). روش مذکور بر اساس اهداف قبلی و تأثیرپذیری انسان از انواع تقویت­های منفی و مثبت تأثیر مضاعف روی مخاطب خواهد داشت.

اما انذار نوعی اخبار از عواقب ناخوشایند یک رفتار نامطلوب است. در قرآن کریم بشارت در بیشتر موارد همراه با انذار آمده است. بشارت و انذار از روش­های مهم در حوزة تربیت دینی و از روش‌های تبلیغی و تربیتی انبیاء الهی است: یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذیراً * وَ داعِیاً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنیراً (احزاب: 45-46). ای پیامبر به‌راستی ما تورا شاهد بر امت، مژده‌رسان و بیم دهنده فرستادیم و تورا دعوت‌کننده به‌سوی خدا به‌فرمان او و چراغی فروزان برای هدایت قراردادیم. بشارت و انذار پیامبر(ص) همراه باراهنمایی و نشان دادن راه و پیش­بینی نتایج است (آملی،تفسیر موضوعی،سیره رسول اکرم، ص 63).

قابلیت و آمادگی مخاطب(مخاطب­شناسی) از شرایط تأثیرگذاری شیوة انذار و دیگر شیوه­هاست: إِنَّما تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکْرَ وَ خَشِیَ الرَّحْمنَ بِالْغَیْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَ أَجْرٍ کَریمٍ (یس:11) تو تنها می­توانی کسانی را بیم دهی که از قرآن پیروی کند و از خدای رحمان در نهان بترسد پس اورا به آمرزش و پاداشی بی­کران نوید ده. در سوره فاطر نیز همین معنا آمده است: إِنَّما تُنْذِرُ الَّذینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ وَ أَقامُوا الصَّلاة (فاطر:18). این دو آیه درس بزرگی به ما می‌دهد و آن این­که نباید در هرجا و هر زمان و بدون توجه به‌مقتضای حال مخاطب و شناخت آن از هر نوع شیوه‌ای استفاده کرد.

 به‌طورکلی تبشیر و انذار باید هدف تربیتی داشته باشد.این دو جنبة عمومی­ دارد و ویژه گروه خاصی نیست.گرچه برای گروه­هایی مانند کودکان ممیز،نوجوانان و جوانان تأثیر بیشتری دارد. با آن­که انبیاء مبشران هدایت و نجات­ هستند، ولی ازآنجاکه دفع ضرر بر جلب منفعت مقدم است و نیاز روحی انسان به انذار بیشتر است در قرآن کلمة نذیر و مشتقاتش از کلمه بشارت بیشتر آمده است(تفسیر نور،ج 3،ص 309، ذیل 92 انعام).

در زندگی متعارف نیز مشاهده می­شود که همۀ افراد برای رفتن به بهشت تلاش نمی­کنند، بلکه عده‌ای برای ترس از جهنم تلاش مثبت بیشتری دارند؛ ازاین‌رو انذار و ترس، نقش پیشگیرانه و تربیتی دارند؛ ‌چنان­که عده­ای زیادی برای اطاعت از قانون به رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی تن نمی­دهند؛ بلکه برای ترس از جریمه شدن مالی و حیثیتی قانون را رعایت می‌کنند؛ به همین دلیل در اسلام جزا و جرائم در حوزة عبادات و معاملات آمده است؛ مانند انواع کفارات. فلسفه حدود، دیات و تعزیرات نیز بیشتر برای نقش پیشگیرانه است. درنتیجه می­توان گفت اخطار همراه با آگاهی دادن نسبت به عواقب کار نقش تربیتی دارد.

  1. روش­تغافل[3]

روش تغافل از دیگر روش­های اصلاح و تغییر است. این روش بر مبنای «هدفمندی» و مبنای «تأثیرگذاری و تأثیرپذیری» و اصول مربوطه مبتنی است. تغافل به معنای بی‌توجهی عمدی به برخی از رفتارها و گفتارهای کودکان، نوجوانان، جوانان و مخاطبان باهدف اصلاح و حفظ شخصیت آنان است. البته این روش همانند دیگر روش­های تربیتی، حدود، تعریف و شرایطی دارد. با حفظ این حدود، اثر مهم در حوزة  تغییر و اصلاح رفتار دارد.

علی(ع) می­فرماید: وَعَظِّمُوا أَقْدَارَکُمْ‏ بِالتَّغَافُلِ‏ عَنِ الدَّنِیِّ مِنَ الْأُمُورِ»(بحار،ج 75، ص 64؛ مستدرک،ج 9، ص 159)؛ با بزرگواری، گذشتن از کنار چیزهای کم‌ارزش، قدر و شوکت خود را زیاد کنید.

در حدیثی دیگر چنین آمده است: أُسکُتوا عَمَّا سَکَت‏ اللَّهُ‏ تعَالى عَنهُ (الوافی،ج 1، ص 198)؛ خداوند چیزهایی را آشکار نساخته است شما هم با بزرگواری آن را آشکار نسازید. قرآن­کریم نیز به این روش فرمان می­دهد: وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً (فرقان،72)؛ و چون بر ناپسندی بگذرند کریمانه عبور می­کنند. خداوند در آیه دیگر می­فرماید: وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً  (فرقان:63) و بندگان خدای رحمان کسانی­اند که روی زمین به فروتنی راه می­روند و چون جاهلان به ناروا خطاب­شان کنند، سلام گویند. در حدیثی آمده است: «أَشْرَفُ‏ أَخْلَاقِ‏ الْکَرِیمِ کَثْرَةُ تَغَافُلِهِ عَمَّا یَعْلَمُ (غررالحکم،ص 451).گذشت عالمانه از اخلاق انسان­های کریم است. زندگی باگذشت از امور ساده و پست، بیشتر روان می­گردد تا درگیرشدن با هرکس و  برای هر چیزی کم‌ارزش.

بنابراین روش تغافل و نادیده گرفتن به معنای بی­توجهی عاقلانه و روش­مندانه به حوادث و پدیده­های موقتی و نابهنجار است. بروز دادن مستمر کاستی­های متربیان باعث شکستن عزت و خودباوری در آن‌ها می­شود و یک رفتار ضد تربیتی به شمار می‌رود؛ ازاین‌رو نادیده گرفتن عمدی ضعف‌های آنها برای حفظ عزت و خودباوری ضروری است.مربی برای اهداف بزرگ‌تر، حفظ حرمت و عزت متربی و ورود به دنیای ذهنی و روانی مخاطبان و ایجاد تغییرات و اصلاحات در آنان تظاهر به‌غفلت می­‌کند.

  1. روش تنوع و تکرار[4]

یکی از روش‌های تغییر و اصلاح، روش تنوع و تکرار هدفمند است. این روش بر مبنای «تفاوت انسان­ها در ظرفیت­ها و قابلیت­ها» و مبنای «تأثیرگذاری و تأثیرپذیری» و همچنین بر «تقویت و خاموشی» مبتنی است.انسان به‌حکم سرشت و طبیعت خود از  نوآوری، تنوع و تکرار هدفمند متأثر گردیده و تقویت می­شود و از یکنواختی ملالت‌آور در هر زمینه­ای خسته می­شود؛ زیرا سبب خاموشی،ملالت، نفرت و طغیان می­گردد. تکرار و تنوع هر دو نقش تربیتی مهم دارد و جمع‌کردن میان آن دومشکل است. به همین دلیل شناخت جایگاه استفاده از این دو روش بسیار مهم است.

منظور از تنوع این است که برای تربیت نباید مدام از یک روش و یک نوع تقویت استفاده کرد؛ تنوع‌طلب هستند و دوست دارند یک مطلب و یک رفتار تربیتی در قالب­های مختلف و عبارت­های متفاوت بیان گردد. منظور از تکرار این نیست که پیوسته از یک روش و یک نوع تقویت استفاده شود؛ بلکه می­شود یک محتوایی تربیتی را با عبارات گوناگون و در چند مرتبه بیان کرد مگر این­که در تکرار یک عبارت و یک‌کلام حکمتی نهفته باشد. این شیوه همان روشی است که در حوزة تجارت، سینما و هنر به‌خوبی از آن استفاده می­شود. به­گونه­ای که برای انتقال یک پیام از عناصر مختلف و متنوعی؛ مانند متن، محتوا، عبارت­های زیبا و متنوع، رنگ، موسیقی، نماها، فضا و مکان مناسب، زمان مناسب و روش­های مختلف در قالب شرطی­سازی استفاده می­شود. در همین راستا «قرآن به هدف جلب‌توجه مخاطبان از پرسش و استفهام، تغییر آهنگ و جمله معترضه استفاده کرده است(عثمان نجاتی،1381،ص 248).

بنابراین برای انتقال ارزش­های انسانی و تربیتی گاهی ضرورت دارد مطلب و محتوایی مهم تربیتی به‌طور مکرر در قالب­ها و روش­های متنوع بیان گردد و زمانی هم لازم است پیام تربیتی مهم در قالب یک‌کلام و یک عبارت زیبا و به‌طور مکرر آورده شود. قرآن کریم از هردو مسیر بهره برده است: خداوند در سوره الرحمن عبارت «فبای آلاءربکما تکذبان» را بیش از 30 بار و عبارت «ویل یومئذ للمکذبین» را در سورۀ مرسلات، 10 بار تکرار کرده است. در سوره جاثیه، واژة «آیات» را دوازده بار با عبارت­ها و شکل­های مختلف تکرار شده است. همچنین تکرار بعضی از جملات، کلمات و حروف ضرورت دارد؛ به همین دلیل ازنظر قرآن در تفاوت­ها، تنوع و تکرار رمز­ها، اهداف و هدایت­ها نهفته است.

عنصر زمان در عالم خلقت پدیده­ای تکراری است؛ اما چون در قالب فصول متنوع و مختلف،ماه­های متعدد، ساعات متنوع و آب‌وهوای گوناگون و نمود و مظاهر متنوع و جذابی دارد؛ بر زیبایی آن افزوده است. تنوع رنگ­ها، تنوع در عالم خلقت، پستی‌وبلندی در آن، تنوع در عالم حشرات، جمادات و حیوانات همه نشانة هدایت و تربیت انسان است و قرآن کریم برآن تأکید دارد و آن را ابزار هدایت و شدن می­داند. خداوند تنوع در عالم خلقت را درآیات 6 تا10 از سوره «ق» بیان می‌کند: أَ فَلَمْ یَنْظُرُوا إِلَى السَّماءِ فَوْقَهُمْ کَیْفَ بَنَیْناها وَ زَیَّنَّاها وَ ما لَها مِنْ فُرُوجٍ * وَ الْأَرْضَ مَدَدْناها وَ أَلْقَیْنا فیها رَواسِیَ وَ أَنْبَتْنا فیها مِنْ کُلِّ زَوْجٍ بَهیجٍ * تَبْصِرَةً وَ ذِکْرى‏ لِکُلِّ عَبْدٍ مُنیبٍ * وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَکاً فَأَنْبَتْنا بِهِ جَنَّاتٍ وَ حَبَّ الْحَصیدِ * وَ النَّخْلَ باسِقاتٍ لَها طَلْعٌ نَضیدٌ (6-10). درآیات فوق به نوع خلقت و تنوع آن راجع به آسمان­ها و زیبایی­های آن و زمین و پدیده­های زیبا و شگفت‌انگیز در آن مانند کوه­ها و انواع گیاهان زیبا اشاره‌کرده است؛ و در آیة 15 سورة محمد و آیات دیگر نیز این تنوع بیان گردیده است.یکی از فلسفه­های تنوع و تفاوت در روش­ها تفاوت افراد و تنوع آنان در سطح درک، اندیشه و اختلاف عصرها و زمان‌هاست. افراد در سلیقه­ها تفاوت دارند. تنوع سبب جذب و علاقه‌ای بیشتر می­شود؛ به همین دلیل قرآن کریم از طرق مختلفی برای هدایت استفاده کرده است (مطهری،1383، ده‌ گفتار،ص204 و205).

 علت تفاوت و تنوع در معجزات انبیای الهی، تفاوت و اختلاف عصر و زمان است. ممکن است روشی در یک‌زمان به دلایلی مؤثر باشد؛ اما در عصر دیگری و با دلائلی دیگر تأثیر نداشته باشد.

 ابن سکّیت از ادبای معروف زمان امام هادی(ع) است. وی از امام دلیل اختلاف انبیا، آیت، وسیله و معجزات‌شان را می­پرسد؟ امام(ع) فرمود: به ­واسطة اختلاف عصر و زمان­هاست. تفکر حاکم درزمان موسی(ع) سحر و جادو بود و معجزة آن حضرت، شبیه عملیات آنها بود؛ اما از آنها کذب و از موسی(ع) حقیقت داشت.طبابت بعضی از اطباء درزمان عیسی(ع) مردم را به حیرت انداخته بود؛ به همین دلیل، معجزه آن حضرت، شفای مریض­ها بود.عصر پیامبر خدا(ع) عصر سخن و کلام بود؛ ازاین‌رو، معجزة آن حضرت، قرآن کریم با فصاحت و بلاغت ویژه است. پس علت اختلاف ابزار هدایت، تفاوت در عصر و زمان است(مطهری،83،ص207). گذشت زمان ‌بر همه‌چیز تأثیرگذار است. عنصر زمان حتی در اجتهاد و فتاوا نیز نقش مهمی دارد و در نحوة استفاده از یک روش و کیفیت بیان حقیقتی نیز تأثیرگذار است؛ چنان‌که سطح درک مخاطب نیز تأثیر دارد؛ یعنی مطلبی را که می­شود با یک روش برای نخبگان و دانشمندان بیان کرد، نمی­شود آن را با همان سبک و کیفیت برای کودکان، نوجوانان و جوانان بیان کرد؛ بنابراین روش­های هدایت، متعدد، متنوع و انعطاف‌پذیر است. ازاین‌رو جمود بر روش­های سنتی، تحمیلی و ناکارآمد سبب واگرایی مخاطب می­شود.

  1. روش الگویی[5]

یکی از روش­های تربیتی، روش الگویی است. این روش بر مبنای «اجتماعی بودن انسان» و «تأثیرگذاری و تأثیرپذیری» و «کمال‌جویی» و اصول مرتبط با آن مبتنی است. افراد به‌حکم سرشت و خلقت الهی خویش مدام در ارتباط با دیگران‌ و پیوسته تأثیرگذار و تأثیرپذیرند. افراد پیام­های درونی خویش را از طریق نشانگرهای کلامی و غیرکلامی، مانند حرکات، سکنات، تمامی رفتارها و حتی سکوت خود به دیگران منتقل می­کنند. کودکان در این میان بخصوص کودکان ممیز، نوجوانان و جوانان، بیشتر تابع امور عینی و محسوس­ هستند و روحیه تقلید نیز در آنان بسیار فعال است؛ به همین دلیل از دیگران یعنی اشخاص در همۀ بخش­های زندگی تأثیر می­پذیر­ند. الگوهای عینی از ابزارهای مفید برای اصلاح و تغییر رفتار است؛ زیرا الگوها با عینیت بخشیدن به آرمان­ها، گفته­ها و عملیاتی کردن شعارهای خود سبب تقویت اعتماد مراجعان و ایجاد انگیزش در مخاطبان می‌شود و به‌این‌ترتیب تمامی ابعاد وجودی مقلدان خود را تحت تأثیر قرار می­دهد.

بنابراین همۀ انسان­ها در همۀ مراحل زندگی به‌ویژه کودکان ممیز،نوجوانان و جوانان به‌طور سرشتی و طبیعی تحت تأثیر افکار، عقاید، گفتار و رفتار دیگران(محیط انسانی و طبیعی) قرار می­گیرند.انسان­ها تلاش می‌کنند از انسان‌های نمونه، سرمشق و تأثیرگذار در هر زمینه‌ای الگوبرداری کنند و به همین دلیل در زمینه­های مختلف هنری، ورزشی، مذهبی،سیاسی و مانند آن پیرو آنها می­شوند و در موارد زیادی، توضیحی برای تقلید و اطاعت خویش هم ندارند.

آموزه­های دینی به دلیل همین حقیقت به روش الگویی توجهی ویژه دارد و تلاش دارد تا الگوهای مطلوب را شناسایی کند و افراد را به اطاعت از این الگوها فرابخواند و همچنان تلاش دارند الگوهای منفی و ملاک­های آن را تبیین و از اطاعت آنان نهی کند. روش الگویی- مشاهده­ای روش القای غیرمستقیم است.به‌گونه‌ای که بامشاهدة­ الگو به‌طور ناخودآگاه از انسان و شخصیت الگو تأثیر می­پذیرد. تعلیم و تربیت از راه الگو و سرمشق مورد تأیید تحلیل­های منطقی،عقلانی و قرآن است(مکارم،پیام قرآن،نبوت خاصه،ج8،ص49).

فلسفه و حکمت تأثیرگذاری این روش در آن است که تربیت انسان بیش از آن‌که علمی باشد، جنبة عملی دارد و مربی در صورتی در کار خود موفق می­شود که افزون برآموزش­های لازم بتواند الگوی کاملی برای تعلیمات خود باشد و با رفتار و اخلاق خود تمام مسائل تربیتی را نشان دهد؛ چون در وجود انسان روحیه‌ای به نام محاکات وجود دارد؛ یعنی مسائلی را که در هم­جنسان خود می­بیند ناخودآگاه به‌سوی آن جلب می­شود. البته این کشش و جذبه در حد انگیزه است نه اجبار، مانند تشنگی که زمینه‌ساز است(مکارم،نبوت خاصه،ج8، ص 49).

با دقت در باب نیازهای روحی و روانی مراجعان و متربیان به‌ویژه کودکان ممیز، نوجوانان و جوانان معلوم می‌شود یکی از نیازهای افراد در زمینه­های مختلف زندگی بخصوص در باب تربیت دینی، داشتن الگو است؛ به همین دلیل در تفسیر نور می­نویسد: انسان به الگو نیاز دارد و الگوها در رشد و سازندگی انسان نقش دارد(قرائتی،1384، ج11، ص51).

در قرآن کریم از این روش مکرر استفاده‌شده است:«لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثیرا» (احزاب: 21)؛ یقیناً برای شما درروش و رفتار پیامبر خدا (ص) الگوی نیکویی است برای کسی که همواره به خدا و روز قیامت امید دارد و خدارا بسیار یاد می­کند.

در ارتباط با الگو بودن حضرت ابراهیم آمده است: «قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فی‏ إِبْراهیمَ وَ الَّذینَ مَعَهُ ... إِلاَّ قَوْلَ إِبْراهیمَ لِأَبیهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَکَ » آیه کریمه می­فرماید: ابراهیم خلیل و همراهانش الگوی جهانیان است؛ جز گفته­ی او  به پدرخوانده‌ی خود که برای او آمرزش خواست یعنی در این مورد و رفتار خاص نمی­تواند الگو باشد؛ بنابراین در انتخاب الگو دقت شود و این­که ممکن است کسی در یک یا چند زمینه الگو باشد نه به‌طور مطلق(ممتحنة:4).

در آیۀ 35 سورة احقاف به الگوگیری دستور داده است: «فَاصْبِرْ کَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ لا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ »‏؛ پایداری کن همان‌گونه که پیامبران اولوالعزم پایداری کردند و برای آنان در نزول عذاب شتاب مکن. ذیل آیه می‌گوید: در مؤاخذه آنان شتاب مکن. از این ذیل دو نکته استفاده می­شود؛ یکی این­که اصل در اسلام، عفو، تغافل و گذشت از  کوتاهی و قصور است نه بر تعجیل و شتاب عقاب. دوم این­که پیامبران نیز به الگو نیازمندند. خلاصه؛ یکی از روش­های تأثیرگذار در حوزة اصلاح و تغییر، روش الگویی است(الگوی عملی). «نتایج به‌دست‌آمده نشان می­دهد که الگوی اجرایی تأثیر بسیار شدیدتری از الگوی گفتاری برجای می‌گذارد (بیرهوف،هانس ورنر،1387،ص125).

  1. شیوه تغییر موقعیت[6]

روش تغییر موقعیت از دیگر روش­های اصلاح و تغییر است. این روش بر «مختار بودن انسان» و مبنای «تأثیرگذاری و تأثیرپذیری» و «هدفمندی» و اصول مذکور مبتنی است. انسان­ها مدام متأثر از وضعیت مختلف زمانی،مکانی،اجتماعی و محیطی (محیط طبیعی و انسانی) و پیوسته در معرض عناصر تأثیرگذار­ هستند؛ یعنی افراد با این مؤلفه­ها و عناصر زندگی می­کنند  و بر آن‌ها تأثیر می‌گذارند و نیز تأثیر می­پذیرند. این تأثیرگذاری بیشتر عمدی و هدف‌دار است. افراد با اختیار خود می‌توانند محل زیست خود را تعیین و در رابطة خود با پدیده‌های تأثیرگذار تجدیدنظر کنند.

کیفیات­هوا از منظر ابن­خلدون(732-808 ق) نیز در اخلاق آدمی تأثیرگذار است(مقدمه­ ابن­خلدون،1390،ج1،ص158). ازاین‌رو، تأثیر فراوانی نعمت و آسایش زندگی در وضع بدن و حتی کیفیت دین و عبادت هم نمودار می‌شود؛ چنان‌که می‌بینیم بادیه‌نشینیان و هم شهرنشینان که در مضیقه‌اند و در معرض خشونت قرار دارند به گرسنگی عادت می­کنند و از شهوات و خوش‌گذرانی‌ها دوری می­جویند. این‌ها نسبت به کسانی که غرق ناز و نعمت‌اند، دین‌دارتر هستند و به عبادت بیشتر روی می­آورند؛ بلکه مشاهده می‌کنیم اهل دین در شهرها و اماکن پرجمعیت اندک‌اند و به همین سبب، پارسایان به‌ویژه از میان بادیه‌نشینانی برمی‌خیزند که از حیث غذا در مضیقه باشند و از انواع ناز و تنعم محروم‌اند(ابن­خلدون،1390،ص163).

برای بسترسازی تربیت مطلوب ضرورت دارد رابطة انسان با این پدیده­ها به شکل منطقی تنظیم گردد تا از این امور که ابزار هدایت­ است، حداکثر بهره‌برداری شود و انسان فقط پیرو عناصر و فرزندان حوادث (ابناء الحوادث) نباشد. بعضی افراد دنباله‌رو حوادث­اند و طوفان حوادث به هرجایی که بخواهد آنان را می­برد. این نوع نگاه جبرگرایانه است. درحالی‌که می­شود روابط انسان با پدیده­های مجاور را تعدیل کرد و دیدگاه­انسان از این امور را تغییر داد تا این­ پدیده­ها به عنوان عوامل تهدید و جبر تلقی نگردد؛ ازاین‌رو نباید مستقیماً سراغ متربی یا رفتار، رفت؛ بلکه گاهی ضرورت دارد رابطة انسان با موقعیت مخل و پدیده­های مضر تغییر کند؛ به همین سبب، ایجاد تغییر در روابط انسان با پدیده‌ها و نیز در روش­های تربیت، تأثیر مهم دارد.

به‌عنوان‌مثال: یکی از این مؤلفه‌ها و عوامل مؤثر در تشکیل شخصیت انسان محیطی(انسانی و طبیعی) پدیدة مکان است که وی در آن پرورش می­یابد.پاکی و ناپاکی محیط عامل تعیین‌کننده است(حمید،محمدقاسمی،1389،ص72).

عده‌ای به دلیل اهمیت و تأثیر محیط (مکان زندگی و آموزش) در قیامت، انحرافات و کجرویی خود را به محیط فاسد نسبت می­دهند؛ اما قرآن پاسخ دندان شکن می­دهد: إِنَّ الَّذینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمی‏ أَنْفُسِهِمْ قالُوا فیمَ کُنْتُمْ قالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفینَ فِی الْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فیها فَأُولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصیراً»(نساء،97). قطعا کسانی­که [باترک هجرت و ماندن زیر سلطه کافران و مشرکان] برخویش ستم کردند، زمانی­که فرشتگان الهی ازآنان درباره زندگی و دین داری آنان می­پرسند درجواب می­گویند ما در زمین مستضعف بودیم.به آنان گفته می­شود آیا زمین خدا پهناور نبود؟ تا درآن مهاجرت(تغییر موقعیت) و از محیط شرک آلود و فاسد به محیط پاک مهاجرت می‌کردید؟ به همین سبب، جایگاه این‌گونه افراد دوزخ است که مدام دنباله روی حوادث و اسیر خودخواسته­ی محیط­­اند.

خداوند درآیه 98 سورة نساء می­فرماید: مگر کسانی­که توان مهاجرت را نداشته باشد؛ مانند پیرمردان، زنان، کودکانمستضعف. در آیه دیگر فواید مادی و معنوی مهاجرت و تغییر موقعیت رابیان می­کند: «وَ مَنْ یُهاجِرْ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ یَجِدْ فِی الْأَرْضِ مُراغَماً کَثیراً وَ سَعَةً وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیما» و هرکه در راه خدا هجرت کند،در زمین سرپناهی فراوان و گشایشی در کار می­یابد و اگر مرگ اورا در یابد قطعًا پاداشاو بر عهده خدا است (نساء: 100). البته در ترک کردن یک محیط آلوده وانتخاب محیط دیگر لازم نیست به مکان­های بسیار غریب و دور مهاجرت کند. رسول اکرم(ص) می­فرماید:  کسی­که برای حفظ آیین خود ازسرزمینی به سرزمین دیگر- اگرچه به اندازة یک وجب فاصله داشته باشد- مهاجرت کند، مستحق بهشت می­گردد. همچنین محمد(ص) و ابراهیم(ع) دو پیامبر بزرگ مهاجر­اند(تفسیر نور­الثقلین،ج1،ص541). هجرت [و تغییر موقعیت] حضرت موسی(ع) برای حفظ ایمان و هجرت خضر برای تحصیل دانش و هجرت ذوالقرنین برای نجات محرومان بود (تفسیر نور،ج7،ص234).

جالب است که عده­ای ازمهاجران بزرگ اسلام، جوانان بوده است؛ مانند حضرت ابراهیم و موسی و اصحاب کهف ومانند آنها؛ زیرا بر اساس آیه قبل، هجرت(تغییر موقعیت) شعاع وجود آدمی را گسترش می‌دهد و باعث ازدیاد رزق وروزی، اجرو پاداش معنوی و حفظ دین، اصلاح و  تغییر و تربیت می­گردد.

نقش مکان در اصلاح و فساد تاحدی است که خداوند  می­فرماید: من لوط پیامبر را از محیط آلوده نجات دادم؛ زیرا اهل آن قریه گرفتار اعمال و رفتارمنفی بودند: وَ لُوطاً آتَیْناهُ حُکْماً وَ عِلْماً وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْقَرْیَةِ الَّتی‏ کانَتْ تَعْمَلُ الْخَبائِثَ إِنَّهُمْ کانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فاسِقینَ (انبیاء:74).

بنابراین تغییر موقعیت از یک محله به محله دیگر و از یک سرزمین به سرزمین دیگر سبب تغییر در ساخت شناختی، تحریک احساسات، عواطف و تغییر در رفتار، صفات و حالات جسمی و روانی­می­شود. تغییر موقعیت،برنامة­عملی برای تربیت است؛ یعنی گاهیموقعیت به گونه‌ای می­شود که ناچاریم برای تربیت مخاطبان(کودکان،کودکان­ممیز،نوجوانان و جوانان)، منطقه و محل زندگی را ترک کنیم و به محل دیگر برویم؛ چراکه این مکان آلوده و فاسد است و همسالان و دوستانی وجود دارند که بودن درآن مکان و همراهی با آن افراد سبب انحراف اخلاقی و تربیتی می­گردد.

عنصر زمان ازدیگر عناصر و شرایط تأثیرگذار در زندگی است. مربیان تربیتی، مبلغان و کارگزاران آموزشی تلاش می­کنند تا بهترین زمان را برای اجرای بهترین برنامه­های تربیتی اختصاص دهند؛ اما زمان‌های مُرده و خنثی برای تربیت، آسیب‌رسان است. زمان­های که متربی و مخاطب،إقبال  وعلاقه‌ای برای تربیت ندارند اصرار برآن مضر است. متأسفانه درس­های اخلاق و تربیت در نظام سنتی جزو دروس فوق­برنامه به حساب می­آید و ساعات خنثی و مرده را به دروس اخلاق و تربیت اختصاص می­دهند. استادان دراین زمینه نیز به وضعیت رشد و ویژگی­های کودکان،کودکان ممیز، نوجوانان وجوانان و دیگر مخاطبان آگاه نیستند. تناسب سنی میان استاد و شاگرد رعایت نمی­شود. درحالی­که افراد به طور طبیعی از همسالان خود بیشتر تأثیر می­پذیرند. افراد آگاه و خبره برای تربیت­دینی ضرورت دارد؛ زیرا در زمان اندک (زمان زنده و طلایی) با عبارات ساده و فضای مناسب،روشمند­و با استفاده ازتکنولوژی آموزشی و در سطح درک مخاطبان، مطالب مفید و مبتلابه در حوزة عقاید،اخلاق، ارتباطات،رسانه،همسالان، ازدواجو مانند اینها بیان می­گردد. باید توجه مخاطبان را به موقعیت­های ویژه زمانی و مکانی جلب کرد؛ زیرا میزان بهره‌برداری و ایجاد حالات و رفتارهای تربیتی ودرونی ساختن این حالات در این‌گونه ازموقعیت­ها چشم­گیر­تر است.

از جملة این زمان­ها و ساعت‌ها، زمان عبادات، دعاها و انجام دادن فرایض دینی در مکان­های مقدس است؛ از این‌رو، وجود دستورهای عملی­ دینی و فرایض اسلامی یکی از روش­های تربیتی در اسلام است.

عنصر فرهنگ، دیگرمؤلفه­ی تربیت است. اگر در جامعه فرهنگ حاکم فاسد و متون و محتوایی آموزشی در تقابل با دین باشد، تربیت دینی مشکل­تر­است و تلاش مضاعف می­خواهد؛ به همین سبب ضرورت داردبه کودکان، نوجوانان و جوانان مؤلفه­های فرهنگ و عناصر آن در سطح درک آنان توضیح داده شود تاآنان بدانند کدام عنصر، خودی و مفید و کدام عنصر، مضر است؛ ازاین‌رو، روابط نا‌مطلوب فرهنگی بر تربیت دینی تأثیر سوء دارد و باید اصلاح گردد.

یکی از مصادیق فرهنگ رسانه­ها است. تأثیر رسانه بر اندیشه، عواطف و رفتار انکارناپذیر است؛ به همین سبب، اصلاحات در تغییر رابطۀ افراد با رسانه­ها و نحوة استفاده از آن جزء فرایند تربیت است، نه حذف رسانه که در امروزه در حکم محالات است؛ زیرا رسانه فواید بی­شماری مثبت هم دارد. همچنین ایجاد اصلاحات در روابط اجتماعی و اقتصادی جز فرایند تربیت شمرده می‌شود. در نتیجه می­توان گفت اگر تلاش برای ایجاد تغییر در این موارد و مانند آن صورت نگیرد فرایند تربیت با مشکل مواجه می­گردد.

  1. روش تامین صحیح نیازها[7]

یکی از روش­های اصلاح و تغییر از دیدگاه اسلام، روش تأمین صحیح نیازهای انسان است. این روش بر مبنای «دو بعدی بودن انسان» و «شرطی­سازی کلاسیک» و «مسؤلیت پذیری» و اصول مربوطه مبتنی است. مبنای دو بعدی بودن می­طلبد تا به نیازهای هردو بعد توجه کرد چنان­که مبنای مسؤلیت مندی نیز به  مربیان می­گوید تا این نیازهارا شناسایی کرده و به آن پاسخ­گویند. براساس شرطی­سازی کلاسیک» نیزبعضی از عناصر تأثیرگذار بر زندگی از قبیل خوراک، پوشاک، احترام و مانند آن، به عنوان محرک­های پیشایند عمل می­کند. خروجی همه اینها این است که رفع نیازهای مادی مانند رفع نیازهای معنوی از دستورات دین است؛ چراکه «عقل، دین، دنیا و آخرت از دیدگاه اسلام، مکمل هم هستند؛ ازاین‌رو، این اعتقاد که فلسفة تکلیف الهی برای بندگان فقط فراهم ساختن آخرت آباد و اشتغال به امور دنیوی سبب غفلت از کار آخرت است، اندیشه‌ای نادرست است و از تفکر جدایی دنیا از آخرت و تفکیک عقل از دین ناشی است. در حالی‌که غرض از تکلیف دینی اصلاح و آبادانی دنیا و آخرت است (آملی،1388،ص244-246).

در نتیجه یکی از مقدمات و پیش زمینۀ عملی برای تربیت اسلامی از نظر مبانی روان­شناختی و آموزه­های اسلامی تأمین صحیح نیازهای افراد است. «قبل از پرداختن به تربیت و اصلاح باید به تأمین نیازهای اساسی و زیستی معقول متربی بپردازد(حمید،محمد قاسمی،1389، ص87)؛ زیرا اساسًا تأمین نشدن نیازهای اساسی(بدنی و روانی) افراد، سبب پیدایش تشویش و اضطراب در آنها می­شود. پاره‌ای ازنیازها برای تمام بشر حیاتی است و تأمین نشدن این نیازها در بهداشت بدنی و روانی افراد تأثیر زیادی دارد(شریعتمداری،1385، ص251).

باید توجه کرد که بر خلاف دیدگاه افراد سطحی نگر، نیاز انسان تنها نیاز مادی نیست؛ بلکه نیاز انسان به دلیل جایگاه، فطرت و خلقت آن فراتر از امور مادی است.

خداوندبه همین سبب در آیات 3- 4 سورة قریش،بندگانش را به عبادت دعوت و پس از آن  نعمت­هایی مانند تأمین طعام و امنیت آنان را یادآوری می‌کند:«فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَیْتِ * الَّذی أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْف‏؛ پس باید پروردگار این خانه رابپرستید؛ پروردگاری که آنان را ازگرسنگی نجات داد واز بیم ترس دشمن  ایمنی بخشید.خداوند در جای دیگری از قرآن می­فرماید: «وَ کُلُوامِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ حَلالاًطَیِّباً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذی أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُون‏» (مائدة: 88)؛ ازنعمت­های حلال بخورید که خدا روزی شما فرموده است و ازخدایی پروا کنید که به او ایمان آورده­اید.آیات 172 سوره بقره و51 سورة مؤمنون نیز بر این مطلب دلالت دارد.

قرآن درآیه 58 بقره می­فرماید:«وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هذِهِ الْقَرْیَةَ فَکُلُوا مِنْها حَیْثُ شِئْتُمْ رَغَداً وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَکُمْ خَطایاکُمْ وَ سَنَزیدُ الْمُحْسِنین»‏.در این آیه ابتدا به نیاز مادی توجه شده است و سپس نیاز متعالی آمده است. حضرت ابراهیم نیز در دعای خویش برای ذریه‌اش ابتدا به نیاز ابتدایی می­پردازد:«وَ إِذْ قالَ إِبْراهیمُ رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ قالَ وَ مَنْ کَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلیلاً ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلى‏ عَذابِ النَّارِ وَ بِئْسَ الْمَصیرُ»(بقره:126). آیه، امنیت «فیزیکی و روانی» و مواد خوارکی و مایحتاج زندگی را قبل از  توحید و معاد آورده است.

قرآن­کریم می­فرماید: رهبران معنوی و الهی نیز مانند دیگران­ هستند؛ یعنی آنان نیز به خوراک، خواب، امنیت و مانند آن نیاز دارند و یکی از دلایل هجرت پیامبران بزرگ نیز همین نکته است: «وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَکَ إِلاَّ رِجالاً نُوحی‏ إِلَیْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ * وَ ما جَعَلْناهُمْ جَسَداً لا یَأْکُلُونَ الطَّعامَ وَ ما کانُوا خالِدینَ» پیش ازتو برای هدایت افراد، مردانی را فرستادیم که ازجنس خود بشر بودند نه فرشته. اگر نمی­دانید از دانایان بپرسید وآنان را بدن­هایی قرار ندادیم که غذا نخورند وآنها عمر ابدی و جاویدان هم نداشتند(انبیاء: 7-8).

برادران حضرت یوسف طبق دستور پدر وظیفه داشتند تا ابتدابه جستجوی آن حضرت بپردازند؛ اما آنها ابتدا به دنبال جستجوی مواد غذایی رفتند و از پادشاه راه حل این مسئله را در خواست کردند و حضرت یعقوب نبی نیز براین کارشان آنان را سرزنش نکرد(یوسف:188).

 رسول گرامی اسلام(ص) می­فرماید:خدایا برای ما در نان برکت عطا فرما؛ زیرا اگر نان نباشد نه نماز میخوانیم و نه روزه می­گیریم و نه واجبات پرورد گارمان را ادا می­کنیم(کافی،ج6،ص 287).قرآن درآیة 112سورة نحل، سه ویژگی برای منطقه بابرکت بیان می­دارد: «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْیَةً کانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً یَأْتیها رِزْقُها رَغَداً مِنْ کُلِّ مَکانٍ».‏

  1. امنیت؛
  2. اطمینان به ادامۀ بقا و زندگی درآن؛
  3. جلب روزی و مواد غذایی(تفسیر نمونه،ج11،ص433).

بنابراین یکی ازروش­های عملی برای تربیت دینی تأمین صحیح نیاز­هاست. این نیازها اعم ازنیازهای مادی و معنوی است و به راهنمایی و هدایت خانواده، مدرسه، مربیان و کارگزاران فرهنگی و تربیتی نیاز دارد.

  1. روش معکوس کردن عادت[8]

یکی دیگر ازروش­ها و برنامه­های عملی برای تربیت دینی، روش معکوس کردن عادت است (میلتِن برگر،1388، ص 213). این روش بر مبنای «وجود موانع و اختلالات در راه رسیدن به کمال انسان» و «تقویت تفکیکی رفتار ناهمساز» مبتنی است. پدیده­هایی؛ مانند عادت­های منفی و عصبی و امثال آن، گاهی فرایند اصلاح و تغییر را با اختلال مواجه می­سازد. چنان­که طبق تقویت تفکیکی رفتار ناهمساز» نیز رفتار مغایر با رفتار آماج تقویت می­شود. منظور ازاین روش جای­گزین کردن پاسخ مثبتی مغایر به جای یک عادت، رفتار و گفتار ناپسند و سلبی است.

 انسان­ها با یک سلسله عادت­ها زندگی می­کنند و این عادت­ها مخلوطی از عادت­های خوب و نابهنجاراند؛ از این رویکی از شیوه­های تربیت دینی عادت دادن افراد به عادت­های مفید (روش جایگزینی) است.

 عادت در لغت به معنای خوی و در اصطلاح، گفتار و یا رفتاری است که به مرور زمان و بر اثرتکرار مورد قبول و خوشایند طبع افراد قرارگیرد. به گونه­ای که ترک آن دشوار باشد.عادت­ها در انسان حالت روانی و عاطفی خاصی ایجاد می­کنند که به مرور زمان با آماده شدن زمینه و موقعیت به مقدمات نیاز نیست؛ بلکه به گونة اتوماتیک آن صفت یا رفتار از انسان صادر می­شود. همان‌گونه که عادت به رفتار و گفتاری ناپسند زمان­ بر است، عادت دادن به هنجارهای مطلوب نیز زمان­بر است.

امام صادق(ع) می­فرماید: فَإِذَا عَوَّدْتَ‏ نَفْسَکَ عَمَلًا فَدُمْ عَلَیْهِ سَنَةً»(معجم بحار،ماده عوَدَ)؛ وقتی خودرا به انجام دادن عملی عادت دادی برای استحکام آن تا یک­سال ادامه بده.معمولا افراد در برابر تغییر، مقاومت میکنند؛ به همین سبب، ایجاد عادت توأم با استمرار، صبر و تحمل است؛ چنان‌که قبلا یادآوری گردید این روش­ها هم‌پوشانی نیز دارد. میان اینها نمی‌شود حد و مرزی تعیینکرد؛ بلکه تقسیم بندی بر اساس و ملاک اغلبیت است؛ مثلا روش عادت معمولاروش عملی و رفتاری است؛ اما شناخت و عواطف نیز در ایجاد عادت سهم دارد.

انسان‌ها با عادات زندگی می‌کنند؛ یعنی به مرور  آن خوی‌ها و خصلت­هارا درونی می‌سازند و ترک کردن آن نیز آسان نیست. باید تلاش گردد تا محتوایی این عادت­ها منطقی و دینی باشد. علی(ع) می­فرماید: «رَوِّضُوا أَنْفُسَکُمْ‏ عَلَى الْأَخْلَاقِ الْحَسَنَةِ» (تحف العقول،ص111). خویشتن را براخلاق نیکو عادت دهید.

«میلتن­برگر» فهرستی از عادت­های منفی را ارائه داده­است که افراد به آن گرفتار می­شوند. می‌توان این فهرست را بویژه در موضوع این پژوهش کامل­تر کرد. این پژوهش در مقام توصیف روش­های اصلاح و تغییر در رفتارهای آشفته و مسئله دار است و عده­ای به دلائلی معلوم و نامعلوم گرفتار بخشی از این عادت­های ناخواسته و نا­مطلوب­اند.

بنابراین روش معکوس کردن عادت (زیر مجموعه روش رفتاری عادت) در واقع روش جایگزین کردن است؛ زیرا صرف نهی کردن و نه گفتن در برابر هرچیزی نتیجه­ای جز شعله ­ور کردن روحیةطغیان‌گری به همراه ندارد. شناسایی جایگزین منطقی و آسان ازمقدمات و پیش نیازهای ایجاد عادت مثبت در گام اول است. به گونه­ای که قابل تحمل باشد و هزینه بر نباشد؛ اما جایگزین­های سخت و طاقت فرسا زمینة ساز فرافکنی و فرار از مسئولیت می­شود.

  1. روش سالم سازی محیط[9]

روش سالم­سازی محیط از دیگر روش­های اصلاح و تغییر است. این روش بر مبنای «مختاربودن و تأثیرگذاری و تأثیرپذیری انسان» و مبنای «هدف­مندی» است. یکی از ویژگی­های انسان تأثیرپذیری از موقعیت محیطی اعم از زمانی، مکانی و اجتماعی است. به بیان دیگر، انسان هم ازحیث ظاهر و هم از حیث باطن تحت تأثیر وضعیت محیطی قرار دارد که اورا احاطه کرده است. همچنین انسان خود را در برابر تأثیرات محیط مجبور نمی­داند و بر مبنای هدف­مندی تلاش می­کند تا محیط را سالم سازد.  براین اساس برای زدودن پاره­ای از حالات و رفتارهای نامطلوب و نیز برای ایجاد حالات و رفتارهای مطلوب در انسان باید به دستکاری وضعیت محیط او برخاست؛ ازاین‌رو برای ایجاد تغییرات مثبت باید به بافت، وضعیت و موقعیت نیز توجه کرد و هجوم بردن به خود شخص بی‌حاصل است و مارا به بن بست می­کشاند (باقری، 1378، ص 95).

در نتیجه یکی ازروش­های عملی برای ایجاد تغییر و تربیت، روش سالم سازی محیط (محیط طبیعی و انسانی) است. در روش تغییر موقعیت راجع به ارتباط انسان بامحیط اشاره گردید؛ اما به دلیل اهمیت مسئله و نقش مهم محیط بر تربیت در اینجا بانگاه دیگر این حقیقت تبیین می­شود.

روش تغییر موقعیت بیشتر یک روش انفعالی است. اگر ضرورت اقتضا کرد وما توانایی تغییر محیط را نداشتیم، مکان تحصیل، آموزش و زندگی فرزند خویش را تغییر می­دهیم. روش سالم­سازی محیط روش فعال است؛ یعنی ما منتظر تغییر، توسط دیگران نیستیم؛ بلکه خود فرد به دنبال از بین بردن مظاهر شرک، نفاق،آلودگی و فساد است.

نقش محیط در تربیت بسیار مهم است؛ به همین دلیل، خداوند در آیه  58سورة اعراف، نقش محیط را در قالب تمثیل به تصویر می‌کشد و می­فرماید:«وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذی خَبُثَ لا یَخْرُجُ إِلاَّ نَکِداً کَذلِکَ نُصَرِّفُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَشْکُرُون»‏.در این آیه، انسان­ها به گیاه و محیط زندگی به زمین شوره زار و شیرینتشبیه شده­ است. در محیط آلوده تغییر واصلاح رفتار مشکل است؛ چنان‌که قطرات باران هرگز نمی­تواند در زمین شوره‌زار گل و سنبل برویاند(قاسمی،1389: 38).

یکی از روش­های آموزش و یادگیری، روش مشاهده­ای است.افراد به طور معمول بسیاری از نکات زندگی، ارزش­ها و ضد ارزش­هارا با مشاهده آنها یاد می­گیرند؛ یعنی در دسترس بودن پدیده‌ای و مشاهده آن بر ساخت شناختی،عواطف و رفتار انسان تأثیر می­گذارد. به ویژه اگر در مکان و انظار عمومی باشد،این تأثیرگذاری مضاعف می­گردد؛ مثلا در دسترس بودن و مشاهده فیلم فاسدی در مکان عمومی و در کلاس درس تأثیرات مضاعف دارد؛ چنان‌که مشاهده یک اثر هنری مثبت در جمع نیز چنین تأثیری دارد.

در روش انفعالی، تلاش می­کنیم از این محیط خارج گردیم؛ اما در روش فعّال، مظهر فساد را ازبین میبریم. البته ازبین بردن مظهر فساد، مانند سایت آلوده، مکان آلوده و جز اینها ازخود آداب و شرایطی دارد؛ یعنی هر کسی حق ندارد این کار را انجام بدهد؛ زیرا نتیجة این اقدام جاهلانه و احساسی بسیار مخرب­تر از اقدام نکردن است. بر اساس همین ملاک است که ابراهیم خلیل (ع) در موقعیت ویژه و اهداف از پیش تعیین شده و باحکمت و منطق، بت­ها و مظاهر شرک را به منظور هدف بیداری عقل و شعور اجتماعی مردم ازبین برد. آن حضرت تبر را به گردن بت بزرگ قرارداد و با این کار خویش در ذهن افراد نادان و غافل سؤال ایجاد کرد؛ به همین سبب قرآن این داستان را در سوره انبیاء به تفصیل می‌آورد.

حضرت ابراهیم در ابتدا از پدر خوانده یا عموی خویش و قوم خود می­پرسد:برای چه این مجسمه­های بی­جان و بی­خاصیت را پرستش می­کنید؟ آنها در جواب گفتند: به پیروی از پدران و عادات آنها این رویه را ادامه می­دهیم.آن حضرت فرمود: شما در گمراهی آشکاری هستید.آنان گفتند: این حرف شما یک شوخی و یا حقیقت است؟ فرمود: شوخی نمی­کنم؛ زیرا خدای واقعی شما آن کسی­است که خالق آسمان و زمین است؛ خدای که خالق هستی است و آن را مدیریت می­کند. بعد فرمود: من درباره این اشیای بی­خاصیت، تدبیری خواهم داشت؛ یعنی کار حضرت ابراهیم، صرف ازبین بردن مظهر فساد نبود؛ بلکه شیوه تربیتی بود وآن،  شیوه رفتاری، عینی، ساده، همه فهم، به هدف سالم سازی محیط و با ارائه جایگزین و همراه با تدبیر و عقلانیت بود.

نکته‌های آموزنده از شیوة رفتاری حضرت ابراهیم؛

یک) روش تربیتی باید بر اهداف قبلی، مبانی و اصول تربیتی و همراه باتدبیر و زمینه­سازی فکری و بینشی مبتنی باشد؛ به همین دلیل، واژة «مُدبِرِین» به کاررفته است؛ یعنی حضرت ابراهیم موقعیت و زمان را مدیریت کرد. هدف آن حضرت، ایجاد تغییر در رفتار، شناخت و عواطف این‌ها بود؛ زیرا صرف برخورد حذف گرایانه مساوی باگرفتن نتایج نیست و گاهی نتیجه معکوس می‌دهد. در نتیجه باید در پشت هرطرحی؛ مانند امر به معروف و نهی ازمنکر، اهداف متعالی، عاقلانه و  مناسبی نیز باشد و اگر افراد را ازمنکری باز می­داریم معروفی را بتوان به جای آن معرفی کرد.

دو) نحوة اجرای یک روش اصلاحی و تربیتی برای خودش آداب، مقتضیات و موقعیت‌هایی دارد؛ ازاین‌رو، ابراهیم (ع) همۀ بت­ها را نشکست؛ بلکه بت بزرگ را نگه‌داشت؛ زیرا این بت درنگاه آنان سمبل قدرت و توانایی بیشتری بود و به عنوان مرجع  و پناهگاه مطرح بوده است و معمولا برای درک توانایی بت­ها به آن مراجعه می­گردد. بت پرستان با مشاهده این وضعیت با شگفتی پرسیدند چه کسی این کار را کرده باشد؟ در پاسخ گفتند: ماجوانی را می­شناسیم که معروف به ابراهیم است و مدام ازخدایان ما به عنوان عناصر بی‌خاصیت یاد می­کرد. ازآیه60 سورة انبیا استفاده می­شود که عده­ای از بزرگ‌ترین پیامبران الهی از رده سنی جوانان بوده­اند. در این آیه کلمه «فَتًی» به کار رفته است. این کلمه که به معنای شخص جوان است و جوانی دوره حساس و نقطه عطفی در تاریخ زندگی انسان است و از ویژگی­های دوره جوانی داشتن قدرت بدنی و اجرایی است و برای اجراییروشی؛ مانند روش سالم سازی محیط از مظاهر فسق و فجور، قدرت و جسارت لازم است. به همین سبب، داشتن نسل جوان فعال به عنوان سرمایه‌ای برای هرکشور و ملتی ضرورت دارد. در علم اقتصاد نظریه سرمایه انسانی به همین نکته اشاره دارد.

مشرکان دستور دادند تا ابراهیم (ع) راحاضرکنند. از وی پرسیدند: شما این کار را مرتکب شده­اید؟ ابراهیم 7پاسخی داد که در ذهن آنان سئوالی خلق گردید. آن حضرت درپاسخ آنان فرمود این کار را بت بزرگ انجام داده است و بهتر است از او بپرسید اگر توانایی سخن گفتن داشته باشد؟! با این جواب و این شیوه آنان به وجدان و نفس خویش مراجعه نمودند. به این ترتیب، اصلاح و تغییر در اندیشه (رفتار درونی) آنان ایجاد شد و در نتیجه متوجه خطا و انحراف خویش گردیدند: فَرَجَعُوا إِلى‏ أَنْفُسِهِمْ فَقالُوا إِنَّکُمْ أَنْتُمُ الظَّالِمُونَ (انبیاء:64). پس به خویشتن بازگشتند و به یک­دیگر گفتند در حقیقت شما خود تان ستمکارید. ثُمَّ نُکِسُوا عَلى‏ رُؤُسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ ما هؤُلاءِ یَنْطِقُونَ» سپس سر افکنده شدند و گفتند تو خوب می­دانی که اینها سخن نمی­گویند(انبیاء:65).

 اهمیت این روش بدان دلیل است که گاهی مشاهدة سمبل­های فساد و انحراف و یا امکان دسترسی به این منابع ثمرة سال­ها تلاش تربیتی را ازبین می­برد. حضرت موسی سال­ها برای هدایت قوم بنی اسرائیل تلاش کرد؛ اما قوم آن حضرت درحین عبور، سمبول­ها و مظاهر شرک(بت‌ها) را دیدند گروهی بت­پرست در برابر این بت­ها خضوع و کرنش می­کردند، تحت تأثیر قرارگرفتند و ازحضرت موسی درخواست کردند تا چنین بت­هایی را در اختیار آنان نیز قراردهد: «وَ جاوَزْنا بِبَنی‏ إِسْرائیلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلى‏ قَوْمٍ یَعْکُفُونَ عَلى‏ أَصْنامٍ لَهُمْ قالُوا یا مُوسَى اجْعَلْ لَنا إِلهاً کَما لَهُمْ آلِهَةٌ قالَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُون (اعراف:138)؛ و بنی اسرائیل را از دریا عبور دادیم. آنان به قومی رسیدند که به پرستش بت­هایی که داشتند روی آورده بودند. گفتند ای موسی برای ما معبودی بساز چونان که آنها معبودهایی دارند. گفت به راستی شما قومی هستید که نادانی می­کنید.

تأثیر شگرف‌انگیز ثروت، زینت، مال و اموال دنیا بر روان‌ها، عواطف و تخریب آنها انکارناپذیر است. قارون سمبل ثروت و قدرت است. وی باشناخت این تأثیرگذاری تلاش می­کرد تا ثروت و اموال خودرا در معرض دید افراد قرار­دهد و مردم بامشاهده آن گفتند ای­کاش ما هم مانند آن را می­داشتیم؛ بنابراین سالم سازی محیط(طبیعی و انسانی) یکی دیگر ازروش­های تربیت دینی است. این روشاز خود آداب، اقتضائات و موقعیت‌های خاصیدارد. 

  1. مواجه ساختن با فضا و محیط مذهبی[10] (روش غرقه سازی[11])

یکی از روش­های عملی برای اصلاح و تغییر،  شیوة مواجه ساختن مخاطبان با فضاها و مکان­های مذهبی و دینی است. این روش بر «مبنای تغییر پذیری تدریجی روح و بدن» و مبنای «هدف­مندی و «مسئولیت­مندی» و مبنای «نیازمندی به وحی و شریعت» و مفروضات شرطی­سازی مبتنی و مشابه روش غرقه­سازی و روش شکل­دهی» در روان­شناسی است.

برای ایجاد تغییرات تدریجی در روان و رفتار مخاطبان و شکل­دهی رفتارهای ساده­ی دینی به پیچیده و از بین بردن ترس افراد از اشخاص و  اماکن دینی باید از همه فضاهای تأثیرگذار و جذاب به روش گام به گام استفاده کرد. امروزه یکی از شگردهای مخالفان دین به هدف جذب مخاطب، ایجاد فضاها ومکان­­­­­­­­­­­­­­­­­­های به ظاهر جذاب اما در واقع مخرب است؛ به همین دلیل لازم است از این سوژة مناسب نیز به اندازة کافی استفادة عملی­شود تا با این روش، ترس و نگرانی در مخاطب از بین رفته و نگرش سلبی آن نسبت به پدیده­های ارزشی اصلاح شود. افراد به حکم فطرت و خلقت خویش و همچنین بنا به اقتضای رشد جسمی، عقلانی و عاطفی خود از زیبایی عبادت­های گروهی و هنر لذت می‌برند و این  بیشتردر فضا­های مذهبی مشاهده می­شود.

مواجه کردن آنان با اماکن دینی و مذهبی در واقع تلاشی برای به دست آوردن تجربه شخصی دینی،کسب هویت دینی، افراد است و نوعی آموزش عملی دستورهای اسلامی نیز است.کودکان بیشتر رفتارهای اولیه را از راه تقلید و با استفاده از چشم و گوش یاد می­گیرند. مشاهده کودکان، نوجوانان و جوانان از رفتار مذهبی نمازگزاران، والدین و مربیان در مکانیمانند مساجد و کیفیت رفتار افراد قبل از انجام دادن فرایض دینی و بعد از آن در رفتارآنان تأثیرگذار است.

آن­ها به طور محسوس می­بینند که دیگران چه نوع رفتاری بااین‌گونه مکان­های مقدس دارند و ازچه نوع پوشش‌ها، عطریات و وسائل استفاده می­کنند. اینها عملا می­بینند که والدین و دیگران در چنین اماکنی کمتر به آسیب­های گفتاری و رفتاری می­پردازند و فقط به خوبی­ها می­اندیشند و خوب عمل می­کنند و به نظم، انضباط، نظافت و آراستگی مقیدند که از خواسته­های فطری است؛ به همین دلیل، این امور و امثال آن در مکان­های دینی باعث جذبه و کشش کودکان، نوجوانان و جوانان می­گردد.

با این شیوة عملی بسیار راحت­تر می­شود حس مذهبی و دینی آنان را تقویت کرد و این حس خدادادی را فعال نگه‌داشت. این روش، روش فعال است که خود متربیان و مخاطبان به کند و کاو و جستجو می­پردازند و جنبة خود آموزشی دارد و مانند کلاس درس مجبور و مأمور به قبول نسخه‌ای ازقبل پیچیده شده و دستور مافوق نیستند.خود ضابطان و خادمان این اماکن چه افرادی و دارای چه نوع برخورد، ادب و فرهنگی­ هستند بحث دیگری است و باید در جای خود بررسی گردد؛ زیرا علت بعضی از مشکلات دینی و مذهبی کودکان، نوجوانان و جوانان نوعی ارتباط مسئولان و کارگزاران این‌گونه اماکن است. در این مکان­ها کمتر به گروه­های سنی مورد بحث بهاء داده می­شود. وقتی کودکی یا نوجوانی و جوانی می­بیند همة خادمان یا مسئولان، میان سال و کهن سال ­هستند و به مسائلی، مانند آراستگی ظواهر،نظافت و آداب برخورد با کودکان، بهاء نمی­دهند و با ویژگی­ها و نیازهای اینها آشنایی ندارند بلکه دروادی­های مختلف می­اندیشند، کمتر تأثیر می­پذیرند. افزون بر اینها عده­ای اهل پرخاش و افراط نیز هستند.

گذشته از همة اینها عالمان، مبلغان و مداحانی که در این اماکن به سخنرانی و اجرای مراسم  می­پردازند نیز به این گروه­هایی در حال تربیت شدن توجهی ندارند؛ مثلا از نظر زمانی رعایت حال کودکان، نوجوانان وجوانان راندارند؛ بلکه از ابتدا فرض می­گیرند که مخاطبان آنان فقط بزرگسالان و افراد تربیت شده هستند؛ به همین دلیل، هرچه بگویند و هر مقدار و مدت زمانی سخنرانی یا مداحی کنند، اشکالی ندارد! درحالی­که این‌گونه برنامه­ها برای تربیت کردن است نه برای وقت پرکردن.

بنا­براین از روش­های مؤثر برای ایجاد تغییر و اصلاح، مواجه کردن مخاطبان با اماکن و فضاهای تربیتی است؛ اما به شرط این­که به سائر مؤلفه­های تأثیرگذار در این اماکن نیز توجه شود؛ زیرا صرف مشاهده مکان مذهبی تأثیرگذار نیست و چه بسا بیزاری‌آور نیز باشد.

نتیجه گیری

از مجموع مطالب پیش­گفته ­نتایج ذیل بدست آمد: روش­های اصلاح و تغییر رفتار مبتنی بر پیش فرض­های «انسان­شناختی و مفروضه­های اساسی «شرطی­سازی» در مکتب رفتارگرایی و اهداف، اصول و سایر مؤلفه­های تربیت است و این­که در حوزه روش­ها و اجرائات، تفکیک روش­های رفتاری از روش­های شناختی و عاطفی و بکارگیری آن بر اساس مقتضای شرایط مخاطب و محیط، با اهمیت تلقی می­شود. به علاوه پیش نیاز اجرا و عملیاتی نمودن روش اصلاح و تغییر، دارای شرایط و آدابی است که باید از قبل محرز و معین باشد تا سبب ایجاد چالش­ها و اسیب­هایی فرهنگی و اجتماعی نشود. روش­های مذکور در این مقاله اغلب جنبه­ای رفتاری دارند. اغلب افراد فارغ از ملیت و سرزمین و فرهنگ، تابع مولفه­های عینی و مشهود اند و این­گونه از امور اثر مضاعف بر روح و روان مخاطبان دارند. فلسفه­ای بکارگیری روش­ها، اقدامات عملی و عمل­های جزئی، عملیاتی نمودن اهداف در بستر زندگی واقعی است. اجرای عملی روش­ها، تابع شرایط و کیفیت­هایی(چگونگی اجرا) است که معروف به اصول حاکم است(اصول تربیت). به عبارتی صرف داشتن روش اصلاح و تغییر کافی نیست بلکه اجرای عالمانه و با توجه به اصول تربیت نیز ضروری و مهم است. در این پژوهش به ده مورد از این نوع روش­ها با توصیف و استناد اسلامی و رویکرد رفتاری اشاره گردید.

 

[1]. Rwaard and Punishment Method

[2].Evangelism METhods And Warn

[3]. Thenegligence Method

[4]. Repeat Procedare And Diversity

[5]. Apattern Method

[6]. How to Change Position

[7]. Approprite Suply Method

[8]. Revarse Habeit Method

[9]. Methods Of Core Environment

[10]. By Exposing Religious Atmosphere

[11]. Flooding

  1. . قران کریم، ترجمه ابولفضل بهرام پور، قم:چ اول،1391ش.

    1. آملی،جوادی، تفسیر انسان به انسان، قم: اسراء،1385ش.

    3.آملی،جوادی، مبادی اخلاق در قرآن، قم: اسراء،چ دهم،1388ش.

    4.­ آمدی،عبدالواحدبن­محمد،غررالحکم­ودررالکلم،ترجمه­سیدهاشم­رسولی، نشر فرهنگ اسلامی، 1378ش.

    1. ابن­خلدون،عبدالرحمن بن­محمد،مقدمه،ج1،تهران:انتشارات علمی و فرهنگی،چ سیزدهم،1390ش.
    2. خسرو، نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، تهران: انتشارات مدرسه،چ پانزدهم،1385ش.

    7.بیرهوف،ورنر،رفتارهای­اجتماعی­مطلوب،تحلیل­انواع­رفتارهای­اجتماعی­ازدیدگاه روان­شناسی­اجتماعی،ترجمه صدقی نژاد، نشر گل­آذین،1384ش.

    1. حسینی زاده، سید علی،تربیت فرزند، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، چ هفتم، 1388ش.
    2. رشید پور، مجید،پرورش­های اخلاقی و روش­های تربیتی، قم: اولیا و مربیان، چ اول،1383ش.
    3. سیف، علی اکبر، تغییر رفتار و رفتار درمانی، تهران: دوران،چ پنجم،1381ش.
    4. سیف، علی­ اکبر، روان­شناسی پرورشی نوین، تهران: دوران،چ دهم،1389ش.
    5. شجاعی،محمدصادق،درآمدی­برروان­شناسی­تنظیم­رفتار بارویکرد اسلامی، قم: دارالحدیث، چ اول، 1388ش.
    6. طباطبایی،سید محمد حسین، المیزان، ج 13و 15، ترجمه همدانی، انتشارات اسلامی،1382ش.
    7. فرمهینی،فراهانی،فرهنگ توصیفی علوم تربیتی، تهران: اسرار دانش،1379ش.
    8. قطب،محمد،روش­تربیتی­اسلام­وکاربردعملی آن،ترجمه محمودابراهیمی،سنندج:آراس،چ اول، 1389ش.
    9. قرائتی،محسن، تفسیرنور،مرکزفرهنگی درس­های از قرآن، چ شانزدهم،1384ش.
    10. قائمی مقدم،محمدرضا،روش­های تربیتی درقرآن،ج1،قم:پژوهشگاه حوزه و دانشگاه،چ یکم، 1391ش.
    11. کلینی،محمد بن یعقوب، اصول کافی،ج8،2،(8 ج)، قم:آل البیت، بی‌تا.
    12. محمدقاسمی،حمید،اصلاح­وافساددرداستان­های­قرآن،تهران:سازمان­تبلیغات­اسلامی،بین­الملل،چ­اول، 1389ش.
    13. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیرنمونه، ج3 و9 11و12، تهران: دارالکتب الاسلامیه،1384ش.
    14. ـــــــــــــــــــ، پیام قرآن،نبوت خاصه،ج1 و8،قم: نسل جوان، چ اول،1373ش.
    15. ـــــــــــــــــــ،اخلاق در قرآن،ج1،قم: مؤسسه امام علی بن ابیطالب،1377ش.
    16. مطهری،مرتضی،امدادهای غیبی درزندگی بشر،تهران: صدرا،چ چهاردهم،1382ش.
    17. ــــــــــــــــ،مجموعه آثار،ج24، 25،تهران:صدرا،چ چهارم، 1388ش.
    18. ــــــــــــــــ، جاذبه و دافعه علی(ع)، قم: دفتر انتشارات اسلامی، بی­تا.
    19. مصباح یزدی، محمد تقی، اخلاق در قرآن، ج2، قم: مؤسسه امام خمینی;1380ش.
    20. ــــــــــــــ،فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی،تهران:انتشارات مدرسه،چ دوم،1391.
    21. میلتن برگر،ریموند،شیوه­­های تغییر رفتار، ترجمه محمدی و جمشیدی، تهران:چ اول، 1392ش.
    22. مهدیان، محمد جعفر،مبانی و اصول تعلیم و تربیت، ساوالان،چ اول، 1385ش.

    30.نجاتی،محمدعثمان،علم­النفس:روانشناسی­ازدیدگاه­دانشمندان­مسلمان،ترجمه­­­سعیدبهشتی،تهران:رشد،چ دوم،1388ش.

    1. نراقی، احمد بن محمد مهدی،معراج السعاده،تهران: فراروی،چ سوم،1384ش.
    2. نوری،میرزاحسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج11،6،18،(28ج)، بیروت:آل البیت، بی‌تا.
    3. حرعاملی،محمدبن­الحسن، وسائل­الشیعه،ج 4 و 8 و 16،(30ج) بیروت:دار احیاءالتراث­العربی، بی‌تا.
    4. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار،ج 58،72،79،بیروت:داراحیاءالتراث العربی،(111ج)،1403ق.
    5. وطن دوست، رضا، عمل در قرآن، مشهد: دانشگاه رضوی، چ اول، 1382ش.

        مقالات 

    1.شاملی،عباسعلی،جایگاه­و­­نقش­انذارو­تبشیردرنظام تربیتی­پیامبران(نگرش قرآنی)، معرفت، ش33، 1389.

    2.شاملی،عباسعلی،درتکاپوی­رسیدن­به مدلی از تربیت اخلاقی دراسلام،تربیت اسلامی،ش2، تابستان1379.

    1. ابراهیمی­دهشیری، محمدحسن، اصول­تغییر و اصلاح رفتار درسیره معصومان،معرفت،ش160، 1390.
    2. قائمی،آفرین ومحمدی،کریم خان،مبانی انسان­شناختی ارزش­ها،معرفت، ش191، 1392.